برای آن ها که سیلی های داغ موج انفجار را هنوز تحمل می کنند.
دستش را گرفته بود، می گفت: خودتو نزن؛
بیا... این صورتِ من...
چند ساعت بعد که حالش خوب شد،
داشت خودش را میزد که چرا زده به صورتِ...
هر دو دستش را گرفته بود، میگفت: تو رو خدا خودتو نزن؛
باز بزن به صورتِ من...
کلمات کلیدی :