سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روزى دو گونه است : روزیى که آن را جویى ، و روزیى که تو را جوید و اگر پى آن نروى راه به سوى تو پوید . پس اندوه سال خود را بر اندوه روز خویش منه که روزى هر روز تو را بس است . پس اگر آن سال در شمار عمر تو آید ، خداى بزرگ در فرداى هر روز آنچه قسمت تو فرموده عطا فرماید و اگر آن سال در شمار عمر تو نیست ، پس غم تو بر آنچه از آن تو نیست چیست ؟ و در آنچه روزى توست هیچ خواهنده بر تو پیشى نگیرد ، و هیچ غالبى بر تو چیره نشود ، و آنچه برایت مقدر شده تأخیر نپذیرد . [ این گفتار پیش از این در آنجا که سخن از این باب بود گذشت لیکن در اینجا روشن‏تر و گسترده‏تر است ، بدین رو بر قاعده‏اى که در آغاز کتاب نهادیم آن را از نو آوردیم . ] [نهج البلاغه]

اینجا نور علی نور است

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 91/7/17 12:55 عصر

http://shiaha.com/dl/emamereza.jpg

اینجا نور است نور است و نور
تا چشم کار میکند محبت است که موج میزند میان زوار و خدام و کبوتران و همه
گمانم در و دیواری‎ ‎نیست که محروم مانده باشد ز گلباران بوسه ی محبت میهمانان این حریم
طنین صلوات نوازش میدهد گوش دل را
هر زائر مهمانیست برگزیده ی مولا و چه عزیز اند برای صاحب خانه
صحن و گنبد و کاشی و سنگش تراش خورده کالای محبت است
از چشمان همه، امید به دستان نوازشگر مولا میبارد
آری اینجا حریم شمس الشموس، عالم آل محمد، علی ابن موسی الرضاست.
 و دل بی قرارمان چه آرام میگیرد در جوار حریم قدسیش
کاسه های طلایی سقاخانه طعم محبت میدهند
نگاه های زوار چه زیباست در دیدگانشان باران اشک شوق برپاست
گمانم لذتی نباشد شیرینتر از نشستن کنار ضریح نورانیش
اینجا همه چیز زیباست
رواق ها، صحن ها، زائران، خدام، کبوترها و ...
حتی دفتر امانات
با خودت میگویی کاش میشد ایمانت را، هرچند اندک است، به دفتر امانات رضا بسپری آخر میگویند خوب امانتداریست باشد که، در موسم تنهایی من و من و شاید هم خدای من، هنگام پاسخ زیارت ها، قدم به چشمم بگذارد به بهانه پس دادن این امانت. هرچند شرمنده اش خواهم بود ز سیاهی و تنگی قبری که خود ساخته ام با اعمالم.
نگاهت به دفتر گمشدگان می افتد، چه فکر عجیبی! نجوایی از دل میگوید ای کاش مرا هم به اینجا ببرند! تا نشان از گم کردن پدری دهم که بیش از یک هزار و صد سال است که بنی بشر محروم کرده خود را از نوازش دستان پرمهرش
یعنی میشود اینجا
در حریم رضا
زیر قبه...
به دلم افتاده زیر قبه می آید به زیارت جد غریبش
پس به هوای او مینشیم. به امید اینکه دم من، بازدم او باشد تا هوای نفس نازنینش را استشمام کنم شاید اندکی التیام یابد غم گم شدنمان
اصلا میدانی کمی که با امام رضا نجوا کنی، دلت را می دهد به دستان با محبت امام غایبی که حاضر است. چشمت را که بازکنی می بینی داری با امام زمانت نجوا میکنی و اینجاست که معنای اولنا محمد، اوسطنا محمد، آخرنا محمد و کلنا محمد را درک میکنی.
آری کلکم نور واحد
و اصلا مگر میشود جز به اذن و نگاه قدسی امام زمانت زایر امام رأفت شده باشی؟
مولا جان
اینجا
در جوار بارگاه جد کریمت
بعد از سپاس از اذنتان برای زیارتمان
حاجتی هم داریم ( چه کنیم دیگر سراپا حاجت و نیازیم و شما هم خاندان لطف و کرم اصلا تقصیر خودتان است بی تعارف بگویم پر رویمان کردید)
مولاجان خودتان یادمان دادید که صاحب امر کن فیکونید
پس حالا که خودمان ناامیدیم از خویشتن خویش، دعامان کن تا آن شویم که تو میخواهی و تو نمی خواهی جز رضای حضرت دوست که هرچه داریم و نداریم از اوست
یک دعای دیگر هم هست
راستش را بخواهی کمی تکراریست اما چه کنم که عقل نفی تکرار میکند و دل میلرزد از تکرار و آنرا دوست دارد
پس
الا که راز خدایی خدا کند که بیایی
(هرچند خودمانیم مولا تو که هستی ما اهل نیستی، باید شایسته آمدن به محضرت شویم)




کلمات کلیدی :

قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ