سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از ویژگیهای مؤمن آن است که از حرامها پاک باشد و در شبهه ها توقف کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ـ به علی علیه السلام ـ]

کعبه من عزم منا کرده است . ..

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/8/17 7:35 عصر

 

دیگر زمین هیچ وقت چنین مجلس ذکری به خود نخواهد دید

و آسمان هیچ وقت چنین مناجاتی نخواهد شنید

حتی وقتی که آقا بیاید...

 

تو دعا بخوانی

و زینب گریه کند

دو امام معصوم ، عباس، علی اکبر؛ قاسم ، عبدالله...

با تو زمزمه کنند

رباب، دخترش را کنار دست نشانده باشد و شیرخواره اش را در آغوش کشیده باشد و

هم نوای تو اشک بریزد....

دیگر هیچ وقت هیچ وقت تکرار نمی شود...

 

گفتی

  الحمد لله الذی لیس لقضائه دافع

خدایا!

من با پای خودم آمده ام که ذبح عظیم تو باشم

نکند بلاهای کربلا را از من دفع کنی...

 

می دانستی همه ی دارو ندار خدا تویی

می دانستی محبوب نازک دل  تو دل این را ندارد که این بار به تیغ اجازه ی بریدن بدهد

گفتی

 اشکو الیک غربتی

 و بُعد داری

دلم برایت تنگ شده . به تنهائی ام رحم کن

شاید همان لحظه ها بود که مسلم را از پله های دارالاماره بالا می بردند....

 

گفتی

  أسألک  بنور وجهک الذی أشرقت له الارض و السموات

 أن لا تمیتنی علی غضبک

 و لا تنزل بی سخطک

 

به  صورت خون گرفته ی خودم قسمت می دهم

حسین چه جوری برایت بمیرد تو راضی تر می شوی؟

 

لک العتبی

لک العتبی

حتی ترضی

 

کمر حسین شکسته باشد

از او راضی می شوی؟

پیشانی اش شکافته باشد

چه؟

بگذار تیر به قلبش بنشیند

عیبی ندارد

سنگبارانش کنند

اصلا شمر بیاید روی سینه اش بنشیند

فقط تو راضی باش

فقط تو راضی باش

 

گفتی خدایا تو قبلا هم رفیق و دوست و خلیل و کلیم داشته ای

اما حساب حسین با همه ی اینها فرق می کند

 

یا مقیّض الرّکب لیوسف فی البلد القفر و مخرجه من الجُبّ و جاعله بعد العبودیّة ملکا

یا رادّه علی یعقوب بعد أن ابیضّت عیناه من الحزن فهو کظیم

 

یک وقت مرا از گودی قتلگاه  بیرون نیاوری

بگذار گرگ های آل ابوسفیان ...

 

و شاید این ها را می گفتی که زینب هم بشنود : یا رادّه علی یعقوب...

 

یا کاشف الضر و البلوی عن ایّوب

 

و ممسک یدی ابراهیم عن ذبح اسماعیل

بَعد کبر سنّه ...

 

عاطفه ی تو  که از ابراهیم کمتر نیست حسین!

از تو هم سنی گذشته

جوان تو کمتر از اسماعیل دلبری نمی داند

حتی طفل شیر خواره ات ...

شاید این ها را گفتی که علی اکبر هم بشنود

که رباب هم...

 

یا من فلق البحر لبنی اسرائیل فأنجاهم...

 

و توی دلت می گفتی عباسم

 این بار قرار نیست دریایی شکافته شود

 و کسی راه باز کند ...

 

گفتی

یا من دعَوتُه مریضا فشفانی و عریانا فکسانی و جائعا فأشبعنی

و عطشانا فأروانی

 

خدایا! تو زیاد به حسینت مهربانی کرده ای

زیاد گرسنگی و تشنگی اش را رفع کرده ای

این  یک بار تشنگی حسینت را طاقت بیاور

حسین تو کسی نیست که کسی از پیش او دست خالی برگردد

بگذار این بار

پیراهنش را هم...

 

گفتی

فبأیّ شیء أستقبلک یا مولای

أ بسمعی؟

أم ببصری؟

ام بلسانی؟

أم بیدی؟

أم برجلی؟

ألیس کلها نعمک عندی و بکلّها عصیتک ؟

 

خدایا !

زبان حسین خشکیده باشد

چشم هایش سیاهی برود

همه جایش قطعه قطعه شده باشد

حسین را می بخشی؟

 

 

گفتی

اللهم إنّک یجیب المضطر و تکشف السّوء و تغیث الکروب و تشفی السقیم و تغنی الفقیر و تجبر الکسیر و ترحم الصغیر و تعین الکبیر و لیس دونک ظهیر و أنت العلی الکبیر المطلق المکبل الاسیر

یا رازق الطفل الصغیر

یا عصمة الخائف المستجیر

 

خدایا فقط یک چیز هست که حسین هم طاقت دیدنش را ندارد...

 

.

.

به بچه های کوچک حسین

وقتی از وحشت بین آتش ها می دوند

خودت رحم کن

زینب را خودت یاری کن

آخر آنها کسی را جز تو ندارند ...

 

گفتی

یا اجود الاجودین و اکرم الاکرمین

الیک اقبلنا موقنین

و لبیتک الحرام ءامّین قاصدین

فاعنّا علی مناسکنا

و اکمل لنا حجّنا

 

خدایا هنوز حج حسین تمام نشده

هنوز حسین قربانی هایش را نداده...

کمکش کن که...

 

راوی می گوید حسین به اینجا که رسید از چشم های زیبایش مثل دو مشک ، اشک  سرازیر بود:

 

یا اسمع السامعین

هرچقدر دوست داری مناجات حسینت را گوش کن

یا ابصر الناظرین

سیر حسینت را تماشا کن!

 

یا رب یا رب یارب...

 

راوی می گوید حالا دیگر صدای گریه ی اهل بیت هم به آسمان بلند شده بود

فکر کن

با هرکدام از این صداهای گریه باید یک بار جدا عرفه خواند...

با صدای گریه ی عباس...

صدای گریه ی زینب ...

صدای گریه ی رباب

صدای گریه ی قاسم ...

صدای گریه ی عبدالله...

حتی صدای گریه ی علی اصغر...

.

.

.

راستی !

             چقدر جای حر خالی بود...

 

 

 ...............

یک:نوشته شده در ذیحجه ی سال گذشته.

دو: این بیت از مخمدرضا آقاسی ست:

مشعر حق عزم منا کرده ای؟

کعبه ی شش گوشه بنا کرده ای؟

سه:دعا لازم دارم.

 




کلمات کلیدی :

من کان باذلاً فینا مهجته .... فلیرحل معنا .....

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/8/17 7:31 عصر

 

الحمدلله...
ماشاءالله....
و لا قوه الا بالله...
و صلی الله علی رسوله ...
مرگ بر بنی آدم، چون گردن آویزی بر گردن دختری زیبا آویخته است، و چه بسیار است وَلَه و اشتیاق من به دیدار اسلافم، چون اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف ...
و برای من قتلگاهی اختیار شده است که اکنون می بینمش.
گویا می بینم که بند بند مرا گرگان بیابان، بین نواویس و کربلا از هم می درند و از من شکمبه های خالی و انبان های گرسنه خویش را پر می کنند.
گریزگاهی نیست از آنچه بر قلم تقدیر رفته است. رضایت خدا، رضایت ما اهل بیت است؛ بر بلایش صبر می ورزیم و او نیز با ما در آنچه پاداش صابرین است وفا خواهد کرد. اگر پود از جامه جدا شود، اهل بیت نیز از رسول خدا جدا خواهند شد ... آنان در حظیره القدس با او جمع خواهند آمد، چشمش بدانان روشن خواهد شد و بر وعده ای که بدانان داده است وفا خواهد کرد.
اکنون آن که مشتاق است تا خون خویش را در راه ما بذل کند و نفس خود را برای لقای خدا آماده کرده است ... پس همراه ما عزم رحیل کند که من چون صبح شود به راه خواهم افتاد. ان شاءالله ...

 


8 ذی حجه سال 60 هجری
هنگام خروج امام از مکه و حرکت به سمت کوفه

 




کلمات کلیدی :

رها

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/8/14 6:28 عصر

 

بگذار من هم،

کمی نفس تازه کنم؛

در هوای آبی لاجوردی‌ات.

*

خودمانیم!
عجب عالمی دارد،
کبوتر جلدِ تو شدن . . .

 

 

 

 




کلمات کلیدی :

مادر

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/8/14 6:23 عصر

زنده گی پر از درد است و خون و تاول و ماتم

تو را عشق ست مادر  .. .




کلمات کلیدی :

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و نیها . ..

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/8/14 11:24 صبح

 

خدا عجیب علاقه دارد وقتی یک چیزی را خلق می کند یک عالمه قرینه توی آن به کار ببرد.

همین صورت خودمان.

توی آینه دقت کرده اید؟

یک ابرو این طرف ، یکی آن طرف

یک چشم این طرف ، یکی آن طرف

یک گوش این طرف ، یکی آن طرف

دهان و بینی هم وسط .

.

توی دنیا چند تا برگ وجود داشته باشد خوب است؟

اصلا نمی شود شمرد .

حالا خدا این برگ ها را برداشته یکی یکی وسط همه ی شان یک خط کشیده ؛ بعد دوباره این طرف و آن طرف همین خطی که کشیده یک عالمه خط دیگر کشیده که با هم قرینه اند و....

.

از تقارن ها که بگذریم ؛ تناسب ها هم برای خودشان عالمی دارند .

شاید بعدا از تناسب ها هم چیزی نوشتم.

اگر از دیدن کسی یا منظره ای یا چیزی لذت می بریم به خاطر همین تقارن ها و تناسب هاست.

.

حالا فکر کن خدا بخواهد عزیزترین و زیباترین مخلوقات خودش را نقاشی کند.

خوش به حال آنهایی که دیده اند . ما فقط اسم هایشان را دیده ایم. خدا حتی با اسم های آنها هم قدرت نمایی کرده.

 

محمد   علی   فاطمه   حسن   حسین

 

یک اسم را گذاشته وسط و این طرف و آن طرفش دوتا اسم گذاشته

دوتای سمت راست را که می شناسی؟ با هم برادرند

دوتای سمت چپ را هم که می شناسی؟ با هم برادرند

اسمی که وسط است ، پنج حرفی است

از برادرهای سمت راست یکی چهار حرفی است و یکی سه حرفی

از برادرهای سمت چپ هم یکی چهار حرفی است و یکی سه حرفی

حالا یک اسم پنج حرفی داریم که یک اسم سه حرفی این طرفش هست (علی) و یک اسم سه حرفی آن طرفش(حسن) .

دوباره این طرف ترش یک اسم چهار حرفی است (محمد) و آن طرف ترش هم یک اسم چهار حرفی(حسین)

سمت راست اسم مادرمان مجموعا هفت حرف هست و سمت چپش هم هفت حرف.

این هفت حرف با آن هفت حرف می شوند چهارده حرف.

انگار خودش توی این چهارده حرف ، هم هست و هم نیست .

حالا آن چهارده حرف با پنج حرفی که باقیمانده با هم می شوند نوزده حرف.

.

نوزده هم که می دانید برای خودش اسراری دارد .

من که سر درنمی آورم ولی درمورد این عدد بزرگانی مثل علامه ی حسن زاده صدها صفحه و حتی بیشتر قلم زده اند.

همین بس که نوزده ، تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم است ...

 

ب س م ا  ل ل  ه  ا  ل ر ح م  ن ا ل ر ح ی م

 

م ح م د ع ل ی ف ا ط م ه ح س ن ح س ی ن

 

وقتی خدا بخواهد با زیباترین تقارن عالم جانسوزترین روضه ی عالم را به تصویر بکشد این طوری می شود:

 

محمد  علی  فاطمه  حسن  حسین

 

 

یک خانم...

دوتا مرد این طرف

دوتا مرد آن طرف...




کلمات کلیدی :

هذا یوم الجمعه . .. .

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/8/12 11:21 صبح

یا بَنیّ اذهبوا فتَحسّسوا من یوسف...یوسف/87

 

بروید دنبال یوسف بگردید...

 




کلمات کلیدی :

بالاخره اعزام شد .. .

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/8/12 11:19 صبح

دست برده بود توی شناسنامه اش

اسمش محمد بود...

شاعری

 




کلمات کلیدی :

<      1   2   3   4   5   >>   >
قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ