سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن کس که بی دانش دست به کاری زند بیش از آنکه اصلاح کند تباه می سازد [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

ای کاش بزرگ نمی شدم

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/28 1:28 عصر

 

× معجزه را
می‌گذارم زیر ِ زبانم
برای روز ِ مبادایی که نمی‌رسد.


× معجـزه یعنی ؛
اتفاق را ندانی و بیفتد
نخواهی و بیفتد
یعنی نتوانی دستش را بگیری،
که نیفتد ...


* قلب ِ بچه ها را دیده‌ای چقدر تند می‌زند ؟! مثل ِ گنجشک ها... بس که خدا درونشان بیداد می‌کند ...
بس که از چشم هایشان می‌ریزد بیرون ... بزرگ که می‌شوند، کند و کند تر می‌شود. به همان میزان خدای
درونشان هم انگار کمتر به دیوارهء قلبشان می‌کوبد ... کم‌تر در چشم‌هایشان خدا می‌بینی ... بزرگ شده اند .

بعضی از بزرگ‌ها اما ؛ هنوز قلبشان تند می‌زند. خیلی تند. مثل ِ بچه‌ها . مثلِ گنجشک ها ...


 




کلمات کلیدی :

زادگاه من چشم های توست . . .

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/28 1:17 عصر

 

می خوام از نو  ..

 

می خوام از نو در مهربانی

 

چشمانت زاده شوم

می شود؟ ؟؟




کلمات کلیدی :

پنج روایت معتبر از یک روز

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/27 1:24 عصر

<!-- /* 

پنج روایت معتبراز یک روز

1-این غفلت های تودرتو،این مستی های بی خبری واین بی خیالی های عجیب وغریب جلوی گذرزمان رانمی گیرد.روزهاتندوتندمی گذرند،ازپی هم می آیندومی روند،انگارهمه اجزای زمان توی مسابقه باشندبرای رسیدن به آن روزبه آن روزی که وقت کمی مانده تارسیدنش که رسیدنش نزدیک است.به آن روز قریب الوقوع.آن "روزنزدیک".که"یوم الازفه"اش گفته اند.

2-تاحالا برایت پیش آمده بعدازخریدن یافروختن کالایی همه وجودت حسرت بشود؟!احساس کنی معامله راباخته ای،ضررکرده ای؟!فکرکنی آن همه پول نمی ارزیدبه این کالایی که خریدم یاآن کالا ارزشش خیلی بیشتربودازپولی که گرفتم؟!. . .آن روزخیلی ها پشیمانندازمعامله هایشان؛از آنچه توی دنیا داده وگرفته اند.احساس خسارت وزیان بیچاره می کندآدم هارا.اسم آن روزرا"روزپشیمانی"گذاشتند؛یوم التغابن.

3-همه آدم هایی که برای تنهانبودنمان رویشان حساب می کنیم که وقت های سختی فکرمی کنیم چه خوب که هستندکه شانههایشان خوب تکیه گاهی است برای لحظه ای آسودن که اصلأبودنشان مایه دلگرمی است،آن روزنیستند.ازهول وهراس،همه ازهم فرارمی کنند.هرکس به حال خودش،مشغول است.آن روز،"روزتنهایی"است.

4-همه این باطل هایی که گاه درلباس حق نمایانده ایم،همه این نفاق های پنهان شده،این لباس اخلاص که برتن ریاپوشانیده شده،این هزاررنگی های درپس یکرنگی پنهان شده،این مسلمانی های آمیخته باشرک وکفرونفاق،این نفاق های آمیخته باایمان وشرک،این صفوف درهم آمیخته حق وباطل،راست وناراست،پاک وناپاک،یکروزازهم جداخواهدشد.آن روز،روزجدایی است؛"روزفاصله" روز فصل. یول فصل

5-همه این روزوشبها،جلوی رفتن هاوعقب افتادن ها،بلندشدن هاوزمین خوردن ها،ذکرهاوغفلت ها،آخرش به آن روزختم می شود.انک کادح الی ربک کدحافملاقیه.برای همین است که یکی ازنشانه های اهل خشوع،همین است که به این ملاقات ایمان دارند.باورشان شده که پروردگارشان راملاقات می کنند؛الذین یظنون انهم ملاقواربهم.آن روزرا"یوم اتلاق"نامیده اند.یعنی "روزملاقات".روزروبه روشدن.آماده ای؟!

1-غافر-18

2-تغابن-9

3-عبس-34-37

4-دخان-40،مرسلات-12-14،نبأ-17

5-انشقاق-6

6-بقره-46

7-غافر-15

"رضاشاعری"

 

 




کلمات کلیدی :

چهل روز تا محرم . . .

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/26 6:6 عصر

 

این روزها حسین(ع) هم احرام بسته است ...

چه فرقی می کند که مقصد کعبه باشد یا ک ر ب ل ا  .....

مقصد حسین(ع) دیدار یار است .... نه  .... بهتر بگویم .... مقصد حسین(ع) خود یار است .....

همراه می شوی تا چله بگیریم و همراه حسین(ع) شویم برای دیدار خدا ؟!!!

 

ذکر لبهایمان : زیارت عاشورا

توشه مان : دعای حضرت صاحب(عج)

موعدمان : عاشورا    

میعادمان : ک ر بُ بَ ل ا

مقصدمان :  یار است و یار است و یار ........

همراه می شوی با کاروان حسین(ع)  ؟!!

 




کلمات کلیدی :

سلام ای پسر حضرت زهرا

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/26 6:1 عصر

 

سلام ای پسر حضرت زهرا

تویی قبله دلها ، و ما مُحرم این کعبه و مبهوتِ تماشا

همه قطره تو دریا ، همه پست و تو بالا

.....

فقیریم، فقیریم، و عشق است فقیری که تو حج فقرایی

 

امامر ضا جون




کلمات کلیدی :

بار غمت عزیزتر از جان کشیدنی است . . .

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/26 5:49 عصر

 

بار غمت عزیزتر از جان کشیدنی است ....

 

حقیقتی است اینکه نشستن پای آیه هایـ ت، حسابی دل و جرئت میخواهد! خودتـ خوب می دانی که کلامـ ت با دلم چه می کند .... قطره قطره های زلال وحی اتـ را به کام دلم می ریزی و من سرگردان می شوم میان فهم واژه ها ... گاهی دست دلم را میگیری و قدم به قدم می کشانی ام سمت بهشت ... و گاهی من، مثل بچه ها، بازی ام می گیرد توی راه و دستـ ت را ول می کنم و گم می شوم میان بازیچه های کودکانه دنیا ... و تو آن بالا، تمام نگرانی اتـ را پنهان می کنی پشت آن نگاه، و آرام لبخند می زنی تا من، دلم سیر شود از این رنگارنگی لحظه ها، و باز نگاهـ ت را پیدا کنم میان هیاهوی نگاه ها، و دستانم را بگذارم توی دستهایـ ت ... باشد! اینطور میخواهی قبول! اصلا بگذار این داستان تکراری، تمام سهم من باشد از تمام بودن تو ....اما، برای منی که عادت کرده ام به مهربانی اتـ، و ایمانم تکیه کرده است به دستگیری های همیشگی اتـ، سخت است وقتی که کلامـ ت، تلنگرم می زند به سختی لحظه های ابتلا ...  وقتی که آرام و با صلابت برایم می خوانی:  "مَا کاَنَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلىَ‏ مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتىَ‏ یَمِیزَ الخْبِیثَ مِنَ الطَّیِّب" 1 خداوند، هرگز مومنان را بدین حالی که شما در آنید وانمی گزارد، تا زمانی که به امتحان، بدسرشت را از گوهرهای پاک جدا سازد ..." لَتُبلَوُنَّ فِى اَموَلِکُم وَ اَنفُسِکُم..."2 به تحقیق با اموال و جانهایتان آزمایش خواهید شد .... میخوانی و مدام به دل لرزان من نگاه می کنی .... کار را سخت کردی حضرت پروردگار! تصور امتحان هایـ ت هم طعم شیرین زیستن در هوای بهشت را تلخ می کند ... می دانی چه می گویم! می دانم که می دانی!! سخت ترین امتحان هایـ ت را به من خوب فهمانده ای، و سرانجام ابتلای عشقـ ت را هم .... اصلا اسم امتحان که می آید، یک نفر در وجود من اسمی آشنا را تکرار می کند، اسمی به آشنایی کربلا ... و به مانوسی نام ح س ی ن -علیه السلام- .... که گفتند کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا ... می بینی این رشته ای که بر گردنم افکنده ای از کجا به کجا که مرا نمی کشاند؟! رشته ای بر گردنم افکنده دوست ... می کشد هرجا که خاطر خواه اوسـ ت .... بگویم؟ بگویم که ح س ی ن -علیه السلام- برای من چه معنایی دارد؟ بگویم که ح س ی ن -علیه السلام- برای من یعنی دغدغه تو را داشتن؟ بگویم که ح س ی ن -علیه السلام- برای من یعنی بی دغدغه دنیا زیستن؟ بگویم که ح س ی ن -علیه السلام- برای من یعنی با پاره های تن تسبیح تو را گفتن؟ آن هم درست در هنگامه امتحان؟ بگویم که ح س ی ن -علیه السلام- برای من یعنی رقصی چنین میانه میدانم آرزوست؟ ..... این عشق توسـ ت حضرت پروردگار که چنین عاشق کشی می کند ... و من هنوز در ب بسم الله این عشق مانده ام ... می گویی: "وَ سَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ ..." 3 می گویی بشتابید به سمت آغوش من که برایتان گشاده ام و نامش را بهشت گزارده ام ... و من توی ذهنم مرور می کنم همه آنهایی که دوان دوان به سمت آغوش تو آمدند ... و از آن میان صدای نـفـس نـفـس های ح س ی ن -علیه السلام- را از میان کلام تو شنیدم که فرمودی  وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَـنـافـ َسِ الْمُتَـنـافِـ سُونَ  .... داری چه می کنی حضرت خالق؟! در این مسابقه ای که به راه انداخته ای و خودتـ در انتهای آن ایستاده ای، من کجای راه ایستاده ام؟ اصلا من - همین بنده ضعیف و ناتوانت را- چه به عاشقی برای تو ...این عشق بازی بوی خون می دهد ... بار عشق تو و شانه های نحیف من؟!! آسمان بار امانت نتوانست کشید، قرعه کار به نام من دیوانه زدند....

 

1- آل عمران 169

2- آل عمران189

3- آ? عمران 139




کلمات کلیدی :

چرا توبه گرگ مرگه؟؟؟

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/26 5:48 عصر

 

نمی دونم چرا توبه گرگ مرگه

گرگ، خودش یعنی گرگ

اما ما که قرار بود انسان باشیم

خلیفه الله باشیم

الان چی هستیم؟؟؟

(انی جاعل فی الارض خلیفه . . .)

توبه ما چیه؟؟!!!!!

این رو  هم از هر طرف بخونی درد داره!!!!!!!

نظر شما چیه؟؟؟؟/

 




کلمات کلیدی :

<      1   2   3   4   5   >>   >
قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ