سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در دوزخ آسیابی است که دانشمندان فاسد را کاملاً آسیاب می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

زندگی نامه شهید شاعری به زودی در سایت شهر شهدا

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/24 8:34 عصر

شهید شاعری




کلمات کلیدی :

از کرخه تا راین . . .از فکه تا بیمارستان بقیه الله . ..

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/23 8:24 عصر


ب

فیلم از کرخه تا راین و شباهتش به درد های بی پایان محمد داداش نوستالژی دردناکی برای من. شب شهادت امام صادق و هفته دفاع مقدس با دیدنش آتیش گرفتم. دلم براش تنگ شده برا صدای گرمش. روزهایی که باهم میرفتیم ورزش اولین نماز صبح رو با اون تجربه کردم اولین اذان اولین تکبیر اولین شعر اولین درد اولین غصه اولین هییت اولین ورزش آی کی دو همه اولین ها کجا رفتی بی معرفت ؟؟؟ کجا؟/ چرا تنها؟؟؟/

فیلمنامه نویس :ابراهیم حاتمی کیا

 سعید(عصبانی ) : رو زمین دنبالت گشتم ،نبردیم... تو دریا دنبالت بودم، نکشتیم...تو جزیره ها دنبالت گشتم ،ولی فقط چشمامو گرفتی ، این تنو نبردی ؟...چرا اینجا ، اینجا،اینجا... من شکایت دارم من شاکیم ، پس کو رحمانت ، کو رحیمت، کو؟(کمی آرام شده ، نا امیدانه) آخه قرارمون که این نبود!

مطمئن هستیم بارها این منولوگ سعید مجروح جنگیی که برای عمل چشم به آلمان آمده ، را در کنار رودخانه راین زمانی که متوجه نزدیک شدن مرگ وشهادتش شده است، دیده و  شنیده اید! در این منولوگ کوتاه کاملا مشخص است که طرف صحبت سعید کیست ؟ او تمام گذشته اش را در چند جمله برای خالقش یادآور می شود و به بیننده هم اطلاع می دهد که چه روزگاری را پشت سر گذاشته ، معلوم است از شهادت و مرگ ترسی ندارد از غریب مردن شاکی است ! به نظر خیلی از اساتید منو لوگ شخصیت ها باعث ضربه خوردن فیلم می شود ، ولی در اینجا منولوگ کمک بزرگی به شناخت شخصیت می کند ،سعید ساکت و آرامی ،  که کم حرف می زند و به همین خاطر بیشتر اوقات انسانی دست نیافتنی کامل برای تماشاگر به نظر می رسد ، با این چند جمله کوتاه حرف دلش را غیر مستقیم برای تماشاگر بازگو می کند و باعث می شود تماشاگر که تا حال او را انسان کاملی می دید ، بیشتر درکش کند و با او احساس همدردی کند و حتی برای مرگ غریبانه اش گریه کند!
یاد روزهای آخری که محمد داداش با مرگ دست و پنجه نرم می کرد. یاد شب بیداری ها . .  یاد درد . . . یاد دعا  مناحات هر روز هرشب یاد غصه های دل مادرو الحق که سنگه صبوری مادر حان.به تو خدا عزت داده، خیلی بزرگی مثل آسید طاهر پدر دوست داشتنی ت که نور از چهره اش و عملش می بارید تو که  قدم های من و در زندگی استوار کردی. دوست دارم با جون دل. خدا به تو عزت داده که تمام دوستای جواد و محمد و علی ومن همیشه ذکر خیرت رو میگن. تو رو خدا آسمونی آفریده



کلمات کلیدی :

آفتاب را دوست دارم

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/23 7:44 عصر

 

 ا

 

 آفتاب را دوست دارم

به خاطر پیراهنت روی طناب رخت،

باران را،

اگر می بارد بر چتر آبی تو

و چون تو نماز خوانده ای خداپرست شده ام.

.

.

God Bless You

 




کلمات کلیدی :

say goodndnight!!!!

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/23 7:24 عصر


گنجیشک لالا ،  سنجاب لالا 

آمد دوباره مهتاب لالا

لالالالایی لالالالایی لالالالایی لالالالایی...

گل زود خوابید مثل همیشه

قورباغه ساکت خوابیده بیشه

لالالالایی لالالالایی لالالالایی لالالالایی...

جنگل لا لالا ، برکه لا لالا

شب بر همه خوش تا صبح فردا

لالالالایی لالالالایی لالالالایی لالالالایی...

.

.

پی.اس1: این آهنگ برنامه شب به خیر کوچولو رو یادتون میاد؟ من که خیلی باهاش حال میکردم. چندوقتی بود خیلی دنبالش بودم اما تو اینترنت پیدا نکردمش. تا اینکه تو این سفر مشهد یکی از بچه ها اونو داشت و منم از فرصت استفاده کردم و سریع برای خودم بلوتوثش کردم. دوستم میگفت چند روزی میشه اونم این اهنگ رو پیدا کرده و این چند شب رو با اهنگ اون خوابش میبرده. هر شب میخواستیم بخوابیم این اهنگ رو میذاشتیم...

پی.اس2: دانلود کنید این نوستالژی شیرین رو...

پی.اس3: عکس پایین هم هدیه ایه از طرف دختر عمه هفت سالم. اولین هدیه سال جدید رو از تو گرفتم. ممنونم ازت.

 




کلمات کلیدی :

مادر

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/23 3:51 عصر

کودک از مادرش پرسید: چرا گریه می کنی؟

مادر: چون مادرم

کودک: نمی فهمم

مادر او را در آغوش کشید و گفت: هرگز نخواهی فهمید...

کودک از پدرش پرسید که چرا مادر گریه میکند و تنها جوابی که پدر داشت این بود که همه مادرها همین طور هستند.

کودک تصمیم گرفت این موضوع را از خدا بپرسد: خدایا چرا مادرها به این راحتی گریه میکنند؟

خدا: پسرم! من باید مادران را موجوداتی خاص خلق میکردم. من شانه های آنها را طوری خلق کردم که توان تحمل بار سنگین زندگی را داشته باشند و در عین حال آرام و مهربانند. من به مادران نیرویی دادم که طاقت به دنیا آوردن کودکانشان را داشته باشند. من به آنها نیرویی دادم که توان ادامه دادن راه را حتی هنگامی که نزدیکانشان رهایشان کرده اند داشته باشند. توان مراقبت از خانواده در هنگام بیماری بی هیچ شکایتی را دارند. من به آنها عشق ورزیدن به فرزندانشان را آموختم حتی هنگامی که این فرزندان با آنها بسیار بد رفتار کرده اند.

و البته اشک را نیز به آنها دادم، برای زمانی که به آن نیاز دارند

 

برگرفته از کتاب 17 داستان کوتاه کوتاه نویسندگان ناشناسا




کلمات کلیدی :

پ . . . مثل پدر

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/23 3:42 عصر

غا

 

پدر رضا هم شکست، صدایش را نشنیدی؟

در روز دهم تبل عزا آوردند

از داغ حسین پیش ما آورند

آوار جهان روی سرم ریخت پدر

وقتی خبر مرگ تو را آورند..!




کلمات کلیدی :

عسل تو شیشه . . .

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/23 3:20 عصر

 

 تو دستت تیشه هم باشه قشنگه

رقیب تیشه هم باشه قشنگه

تو عینک میزنی عیبی نداره

عسل تو شیشه هم باشه قشنگه

 

شعری از دوست عزیز و گرانقر حامد عسگری، شاعر ترانه گریه نمی کنم . . . خواجه امیری

 




کلمات کلیدی :

<      1   2   3   4   5   >>   >
قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ