(بشکن دگر اي بغض سنگين )
مي خواهم امشب تا خود فردا بگريمدور از نگاه ديگران تنها بگريم
بر حال و روز اين دل همرنگ مرداباين دل که دور افتاده از دريا بگريم
چون ني به سوگ اين منِ مرده بنالمچون شمع ، قدري مردن خود را بگريم
جاري شو اي آه از دل من تا بنالمبشکن دگر اي بغض سنگين تا بگريم
مي خواهم امشب تا سحر بيدار باشمبيدار باشم تا سحر ، امّا بگري