پيام
كمي درنگ بايدم...
93/6/8
چلچراغ شهادت
غواص بود...رفته بود آموزش غواصي ببيند همراه با رفق و همرزمانش...(که در ب بالا ملاحظه مي کنيد) از بين 800 نفر غواص تنها 200نفر انتخاب شدند... و جواد چريک يک تنه 25 بار عرض کارون را در سرماي طاقت فرساي زمستان 65 طي کرد...
چلچراغ شهادت
همشيره هايش دورش را گرفتند و گفتند: ديگه وقتشه جواد. ما مي خوايم زنت بديم. نه نياري که دل آيجي ها مي شکنه؟ بگو چشمت دنبال کيه تا بريم پاشنه ي در خونه شو دربياريم. جواد خيلي با حيا بود. خواهرها که ديدند قفل زبان برادر باز نمي شود ، پا پي اش شدند که بايد روي کاغذ اسمشو بنويسي . جواد برگه را برداشت و نوشت. خواهر ها کلي ذوق کردند و ورق را قاپ زدند .....حسابي دمق شدند. نوشته بود: "مزد جهاد، شهادت است
*ليلا*
:'(