شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ سايه اي بود و پناهي بود و نيست شانه ام را تکيه گاهي بود و نيست سخت دلتنگم ، کسي چون من مباد سوگ ، حتي قسمت دشمن مباد گفتنش تلخ است و ديدن تلخ تر " هست " ناگه " نيست" گردد در نظر باورم شد ، اين من ناباورم روي دوش خويش او را مي برم! مي برم او را که آورده مرا پاس ايامي که پرورده مرا مي برم در خاک مدفونش کنم
از حساب خويش بيرونش کنم راست ميگويم جز اين منظور نيست چشم شاعر از حواشي دور نيست مثل من ده ها تن ديگر به راه جامه هاشان مثل دل هاشان سياه منتظر تا بارشان خالي شود نوبت نشخوار و نقالي شود هر يکي همصحبتي پيدا کند صحبت از هر جا به جز اينجا کند گفتنش تلخ است و ديدن تلخ تر خوش به حالت ، خوش به حالت اي پدر
@};-
*خانه بي سقف مارا آسماني بود ونيست، بين ما وزندگاني ريسماني بود ونيست، دوستي ها محکم وديدار ها پيوسته بود، پاي ديوار جدايي نردباني بود ونيست*
آري
چلچراغ شهادت
رتبه 76
19 برگزیده
1681 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله تير ماه
vertical_align_top