پيام
+
توي محله ما شهيدي بود که پس از 14سال جنازه اش برگشت... مادر نجيبي دارد... او هم مانند مادر شهيد عزيز صبوري دلتنگ فرزندش بود! شايد ار دوربيني لحظاتي از غم هاي او را فيلم ميگرفت همين تاثير را مي گذاشت...
اما هيچ مسئولي يادي از او نکرد کسي برايش بنر و پارچه آنچناني ننوشت...
سال ها بعد برادرزاده اش شاعر سر شناسي شد و براي اوشعري سروددر جشنواره شلمچه نفر اول شد.. و همه تازه يادشان افتاد!!!
سعيد عبدلي
93/7/6
چلچراغ شهادت
آن شاعر کاظم بهمني دوست ارجمند گرامي ماست... و من به مادربزرگشان ارادت ويژه دارم شعر را بخوانيد http://kazembahmani.parsiblog.com/Posts/17/%D9%82%D9%88%D9%84+%D8%B2%D9%8A%D8%B1+%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86/
چلچراغ شهادت
http://kazembahmani.parsiblog.com/Posts/17/%D9%82%D9%88%D9%84+%D8%B2%D9%8A%D8%B1+%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86/
چلچراغ شهادت
امشب بيا يک سر به خوابم ماه تابان...
يافاطمة الزهرا
ما انسانيم ديگه روي اسممون هس فراموشکاري...
چلچراغ شهادت
اما اين را يادمان بود عکس هاي تبليغاتي بگيريم و پز بدهيم با شهيدي که حالا رجعت کرده!! نمي دانم چطور رويمان شد در برابر شهيدي که زنده است بياييم!!آيا پيش خود فکر نکرديم که اگر از ما پرسيد در اين مدت چند بار به مادرم سر زديد! چه جوابي داشتيم؟!!