پيام
+
امروز زنگ زدم به يکي از دوستانم که احوالشو بپرسم... (دوست که مي گم 55 سالشه) فرزند شهيده و پاسدار...
چند ماهي بود از تهران رفته بود و ازش خبر نداشتم..
ايشون خيلي عاشق دختر بود
خدا بهش چند ماهي بود يه نوه داده بود
موقع خداحافظي احوال ريحانه خانومشو پرسيدم
در کمال؛ ناباوري گفت ماه پيش به علت تزريق اشتباه آمپول فوت شده...
اعصابمو ريخت به هم...
داغونم داغون... :(
غزل صداقت
93/9/10
محدثه خانوم
آخيييييييييي:( الهي ...... بشه اون پرستار
*محمد سعيد*
:( x-(
*سحربانو*
اي واي:(
چلچراغ شهادت
آره! اي واي! کلي کلي پشت تلفن گريه کرد... گفت شهادت برادرم و مشقت هايي دوران شيميايي پدرم دردآور بود اما اين بدجور دلمو شکست... :(طفلک 9 ماهش بود...
چلچراغ شهادت
از افتخارات ايشون اينه که تو لشکر 27 پيک حاج همت عزيز بوده
گوش كن به ....
:(