شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ صبح روز عزيمت دوباره جواد، سيدخانم قرآن را گرفت بالاي دروازه. جواد با قد بلندش، دو بار از زير قرآن رد شد. هر مرتبه قرآن را بوسيد. بعد پشت سرش، يک کاسة چيني، آب پاشيد. دو ـ سه قدم پشت سرش راه رفت. جواد، چند قدم به جلوتر، برگشت رو به مادر: «بفرما مامان، هوا سرده، ديگه خدا نگهدارتون. نگران من نباش!» جواد که حرف مي‌زد، قطره‌ اشکي شکسته بود توي چشم‌هاي سيدخانم. بغض بيخ گلويش را مي‌فشرد...
@};- أللّهــُــمَّ صَلِّ عَلي مُحَمــَّد وَ الِ مُحَمــَّد وَ عَجِّل فَرَجَهــُم@};-
چلچراغ شهادت
رتبه 76
19 برگزیده
1681 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله تير ماه
vertical_align_top