با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+کاش کسي ياد معلمها ميداد
اول مهري
شغل پدرها را نپرسند؛
وقتي هنوز احترام به همهي شغلها را
و
افتخار به همهي پدرها را
ياد دانش آموزانشان ندادهاند!
*حالا قصهي چشمان يتيمي که نم ميخورد،
بماند…
+حرف مرا، پشت سرم، ميزني
خبرش ميرسد؛
خوشحال ميشوم که گناهانم را ميشويي!
از گناه دوستداشتنت پاک؛
غرق در ثواب نفرتت ميشوم!
روزها، بل ماههاست، ثواب بيشتري ميبرم؛
نه دوستت دارم، نه از تو متنفرم!
+بودنت
امنيت دل نگرانيها
تکيهگاه طوفانهاي روزگار
قرار دلشورههاي من
اين همه جاده، فاصله را
نزديکي دلها مغلوب ميکند
انگار درست روبروي من نشستهاي!
*پل ميزنم فاصلهها را
+مـــي گويــــند ...
گلـــوله پـــشت گـــلوله خوردي
تا قـــد بکـــشي
پدرم در قــــاب عکــــس هاي خانه
دنــــبال استــــخوانت مـــي گشت
آدم تــــوي عکس هــــيچ وقت پـــير نمي شود
امــا تــو تا استـــخوان ترکانــدي
پدرم ســفيد شد و به خواب رفـت
شـايد براي يک بــار خــوابت را ببــيند ...
++ عمليات شروع شد. در عمق آب هاي درياچه ماهي...
شليک بي امان دوشکاها بود که غواصان لشکر 10 نيرو مخصوص سيدالشهدا را يکي يکي به شهادت مي رساند
يکي در آب تکه داده به نيزارها، در حال جان دادن به سختي حروفي را ادا مي کرد
نفس نفس مي زد...
احساس کردم ميخواهد صدايم بزند...
ولي نمي تواند!
برگشتم. جواد شاعري بود.تير خورده بود روي چانه اش و از پشت گردن و حنجره اش بيرون آمده بود.افتاده بر ني ها