با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+پشت فرمان ماشينش نشسته بودودر تاريکي شب داشت تنها بر مي گشت خانه.
ضبط ماشين داشت براي خودش مي خواند.
رسيد به جلوي مسجد، چند مانع و چند نفر که لباس خاکي به تن داشتند نشان مي دادکه به پست ايست بازرسي رسيده.
ايستادوشيشه ماشين را پايين کشيد.
جواني همسن خودش سرش را کنجکاوانه آورد داخل وگفت:" کجا؟ گواهينامه و کارت ماشين؟"
گفت:" سلام! دسته پليسه"
+جوان به سمت مسن ترين خاکي پوش که به نظر فرمانده آنها بود و بعد از چند دقيقه به همراه او برگشت.
فرد مسن تر گفت:" پياده شو! بچه ها بياين"
از ماشين پياده شدو به 7،8 نفري که داشتند کنجکاوانه ماشينش را مي گشتند نگاه کرد.
وقتي به خانه برگشت به عکس پدرش خيره شد با همان لبخند هميشگي و لباس خاکي.
+جوان به سمت مسن ترين خاکي پوش که به نظر فرمانده آنها بود و بعد از چند دقيقه به همراه او برگشت.
فرد مسن تر گفت:" پياده شو! بچه ها بياين"
از ماشين پياده شدو به 7،8 نفري که داشتند کنجکاوانه ماشينش را مي گشتند نگاه کرد.
وقتي به خانه برگشت به عکس پدرش خيره شد با همان لبخند هميشگي و لباس خاکي.
+پشت فرمان ماشينش نشسته بودودر تاريکي شب داشت تنها بر مي گشت خانه.
ضبط ماشين داشت براي خودش مي خواند.
رسيد به جلوي مسجد، چند مانع و چند نفر که لباس خاکي به تن داشتند نشان مي دادکه به پست ايست بازرسي رسيده.
ايستادوشيشه ماشين را پايين کشيد.
جواني همسن خودش سرش را کنجکاوانه آورد داخل وگفت:" کجا؟ گواهينامه و کارت ماشين؟"
گفت:" سلام! دسته پليسه"
+بابا که شدم
به دخدرم پول تو جيبي نميدم
تا يواش از پشت سرم بياد
دستاشو حلقه کنه دور گردنم
موهاشم بخوره تو صورتم
در ِ گوشم پچ پچ کنه
بگه بابايي بهم پول ميدي ؟ داريم با بچه ها ميريم بيرون ...
موهاشو بزنم کنار . ماچش کنم ، بگم برو از جيبم وردار بابايي
به خاطر دخدرم هم که شده ، يه روزي بابا ميشم !!
+بابا که شدم
به دخدرم پول تو جيبي نميدم
تا يواش از پشت سرم بياد
دستاشو حلقه کنه دور گردنم
موهاشم بخوره تو صورتم
در ِ گوشم پچ پچ کنه
بگه بابايي بهم پول ميدي ؟ داريم با بچه ها ميريم بيرون ...
موهاشو بزنم کنار . ماچش کنم ، بگم برو از جيبم وردار بابايي
به خاطر دخدرم هم که شده ، يه روزي بابا ميشم !!
+بابا که شدم
به دخدرم پول تو جيبي نميدم
تا يواش از پشت سرم بياد
دستاشو حلقه کنه دور گردنم
موهاشم بخوره تو صورتم
در ِ گوشم پچ پچ کنه
بگه بابايي بهم پول ميدي ؟ داريم با بچه ها ميريم بيرون ...
موهاشو بزنم کنار . ماچش کنم ، بگم برو از جيبم وردار بابايي
به خاطر دخدرم هم که شده ، يه روزي بابا ميشم !!// نبينم روي ابروت خم بياري
نبينم غصه باشه کم بياري
يعني ميشه من اون روزو ببينم ؟
توچايي دم کني واسم ب
+اروپاييان ساليان طولاني ماههاي خود را با ماههاي سال شمسي تطبيق ميدادند.
يعني فروردين را ميگفتند: " ماه اول" ... تا اسفند که ميشد" ماه دوازدهم".
وقتي ميلاد مسيح، به عنوان آغاز سال نو انتخاب شد،
طبيعتا اين ترتيب هم بايد عوض ميشد ولي اينطور نشد!
عليرغم نامگذاريها بر روي برخي ماهها مثل ژوليوس سزار
که نام خود را بر ماه 5ام گذاشت( ژولاي)
و... نام بعضي ماهها همچنان با ماه شمسي برابر است؛
دسامبر؛دهم (مطاب