سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اساس دانش، رفق و مدارا و آفت آن درشت خویی است . [امام علی علیه السلام]

بار غمت عزیزتر از جان کشیدنی است . . .

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/26 5:49 عصر

 

بار غمت عزیزتر از جان کشیدنی است ....

 

حقیقتی است اینکه نشستن پای آیه هایـ ت، حسابی دل و جرئت میخواهد! خودتـ خوب می دانی که کلامـ ت با دلم چه می کند .... قطره قطره های زلال وحی اتـ را به کام دلم می ریزی و من سرگردان می شوم میان فهم واژه ها ... گاهی دست دلم را میگیری و قدم به قدم می کشانی ام سمت بهشت ... و گاهی من، مثل بچه ها، بازی ام می گیرد توی راه و دستـ ت را ول می کنم و گم می شوم میان بازیچه های کودکانه دنیا ... و تو آن بالا، تمام نگرانی اتـ را پنهان می کنی پشت آن نگاه، و آرام لبخند می زنی تا من، دلم سیر شود از این رنگارنگی لحظه ها، و باز نگاهـ ت را پیدا کنم میان هیاهوی نگاه ها، و دستانم را بگذارم توی دستهایـ ت ... باشد! اینطور میخواهی قبول! اصلا بگذار این داستان تکراری، تمام سهم من باشد از تمام بودن تو ....اما، برای منی که عادت کرده ام به مهربانی اتـ، و ایمانم تکیه کرده است به دستگیری های همیشگی اتـ، سخت است وقتی که کلامـ ت، تلنگرم می زند به سختی لحظه های ابتلا ...  وقتی که آرام و با صلابت برایم می خوانی:  "مَا کاَنَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلىَ‏ مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتىَ‏ یَمِیزَ الخْبِیثَ مِنَ الطَّیِّب" 1 خداوند، هرگز مومنان را بدین حالی که شما در آنید وانمی گزارد، تا زمانی که به امتحان، بدسرشت را از گوهرهای پاک جدا سازد ..." لَتُبلَوُنَّ فِى اَموَلِکُم وَ اَنفُسِکُم..."2 به تحقیق با اموال و جانهایتان آزمایش خواهید شد .... میخوانی و مدام به دل لرزان من نگاه می کنی .... کار را سخت کردی حضرت پروردگار! تصور امتحان هایـ ت هم طعم شیرین زیستن در هوای بهشت را تلخ می کند ... می دانی چه می گویم! می دانم که می دانی!! سخت ترین امتحان هایـ ت را به من خوب فهمانده ای، و سرانجام ابتلای عشقـ ت را هم .... اصلا اسم امتحان که می آید، یک نفر در وجود من اسمی آشنا را تکرار می کند، اسمی به آشنایی کربلا ... و به مانوسی نام ح س ی ن -علیه السلام- .... که گفتند کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا ... می بینی این رشته ای که بر گردنم افکنده ای از کجا به کجا که مرا نمی کشاند؟! رشته ای بر گردنم افکنده دوست ... می کشد هرجا که خاطر خواه اوسـ ت .... بگویم؟ بگویم که ح س ی ن -علیه السلام- برای من چه معنایی دارد؟ بگویم که ح س ی ن -علیه السلام- برای من یعنی دغدغه تو را داشتن؟ بگویم که ح س ی ن -علیه السلام- برای من یعنی بی دغدغه دنیا زیستن؟ بگویم که ح س ی ن -علیه السلام- برای من یعنی با پاره های تن تسبیح تو را گفتن؟ آن هم درست در هنگامه امتحان؟ بگویم که ح س ی ن -علیه السلام- برای من یعنی رقصی چنین میانه میدانم آرزوست؟ ..... این عشق توسـ ت حضرت پروردگار که چنین عاشق کشی می کند ... و من هنوز در ب بسم الله این عشق مانده ام ... می گویی: "وَ سَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ ..." 3 می گویی بشتابید به سمت آغوش من که برایتان گشاده ام و نامش را بهشت گزارده ام ... و من توی ذهنم مرور می کنم همه آنهایی که دوان دوان به سمت آغوش تو آمدند ... و از آن میان صدای نـفـس نـفـس های ح س ی ن -علیه السلام- را از میان کلام تو شنیدم که فرمودی  وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَـنـافـ َسِ الْمُتَـنـافِـ سُونَ  .... داری چه می کنی حضرت خالق؟! در این مسابقه ای که به راه انداخته ای و خودتـ در انتهای آن ایستاده ای، من کجای راه ایستاده ام؟ اصلا من - همین بنده ضعیف و ناتوانت را- چه به عاشقی برای تو ...این عشق بازی بوی خون می دهد ... بار عشق تو و شانه های نحیف من؟!! آسمان بار امانت نتوانست کشید، قرعه کار به نام من دیوانه زدند....

 

1- آل عمران 169

2- آل عمران189

3- آ? عمران 139




کلمات کلیدی :

قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ