سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به یقین بدانید که خدا بنده‏اش را هر چند چاره‏اندیشى‏اش نیرومند بود و جستجویش به نهایت و قوى در ترفند بیش از آنچه در ذکر حکیم براى او نگاشته مقرر نداشته ، و بنده ناتوان و اندک حیله را منع نفرماید که در پى آنچه او را مقرر است برآید ، و آن که این داند و کار بر وفق آن راند ، از همه مردم آسوده‏تر بود و سود بیشتر برد ، و آن که آن را واگذارد و بدان یقین نیارد دل مشغولى‏اش بسیار است و بیشتر از همه زیانبار ، و بسا نعمت خوار که به نعمت فریب خورد و سرانجام گرفتار گردد ، و بسا مبتلا که خدایش بیازماید تا بدو نعمتى عطا فرماید . پس اى سود خواهنده سپاس افزون کن و شتاب کمتر ، و بیش از آنچه تو را روزى است انتظار مبر [نهج البلاغه]

بصیرت عزیز

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/11/12 1:17 صبح

صبح زود، توی بهشت زهرای تهران، توی «قطعه 53»، توی یه جای خیلی ساده و عارفانه، نزدیکای قبر داداشا، کنار آواز گنجشک ها، بغل دست «سمفونی مورچه ها»… آی که چه جای نازی! سفره بزرگ آفتاب داشت روی قبور مطهر شهدا پهن می شد، و چه قشنگ هم پهن می شد؛ انگار داشت با شعاع نورش فاتحه می خواند برای شهدا، که با مادر شهیدی هم سخن شدم. از قبل می شناختمش. بعد از حرف های عاشقانه، یعنی کلی حرف های آنچنانی، و همین طور که داشت می رفت، برگشت و گفت: راستی! چه خبر؟… اینهایی که قرار بود انتخابات را تحریم کنند، بالاخره تحریم کردند؟! گفتم: به جز چند تایی فتنه گر دانه درشت، اصلاح طلبان، ماشاء الله هزار ماشاء الله از دوره های گذشته، بیشتر هم نامزد شده اند! گفت: فرض است دیگر!(و باز هم تکرار کرد فرض است دیگر!) فتنه گر و اصلاح طلب و اصول گرا و متحد و ایستادگی و پایداری و راست و چپ و منحرف و مردود فتنه و مردود انحراف و چه و چه، یعنی همه شان با هم جمع شوند و انتخابات را تحریم کنند، در میزان شرکت مردم، توی انتخابات، تاثیر چشمگیری ندارد. می خواهم بگویم اصلا تاثیری ندارد. این ملت با این همه شهید، با این همه خون، با همین بهشت زهرا، رابطه شان با ولایت فقیه، بی واسطه است. چشم توی چشم، قلب توی قلب. اصلا نگاه ما، سی و چند ساله که همون نگاه رهبرمونه. احزاب، صرف نظر از خوب یا بد بودن شان، واسطه ملت و انقلاب اسلامی و انتخابات نیستند. ما بدون واسطه، مستقیم مستقیم، جان می دهیم برای «آقا» قربانش بروم! یک برگه رای، که قابل این حرف ها نیست!

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

حرف های پیرزن عجب سوژه ای داد دستم؛ از آن چکشی های آتشین! اجازه گرفتم که انتشارش دهم. گفت: اینها را برای خودت گفتم، اما حالا که می خواهی بنویسی، نباید در حق احزاب جفا کنی. بنویس؛ ما خانواده شهدا ممنون هر حزبی با هر سلیقه ای هستیم که گرم می کند تنور انتخابات جمهوری اسلامی را، اصلاح طلب باشد یا اصول گرا. گرم کردن این تنور یعنی کمک به خون شهدا. اون رو می نویسی، این را هم حتما بنویس.

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

محض ریا یا اطلاع یا هر چی، این مادر شهید، مادرخودم بود. پیرزنی که سال هاست «مامان سادات» صدایش می زنیم. سید خانم همیشه می گه؛ ما خانواده شهدا، بدهکارترین افراد ملت هستیم به جمهوری اسلامی، به ولی فقیه، به ملت. چند قطره خون بچه های ما که دلیل نمی شه حالا! اصلا صاحب این خون، ما نیستیم که بخوایم پز بدیم. صاحب این خون، ولی فقیه و ملته. پزش هم مال ولی فقیه و ملته. عزیز همیشه می گه؛ شهید، قبل از شهادتش مال ماست، اما افتخار شهادتش فقط مال ما نیست. مال ما هم هست، لا به لای ملت! سیدخانم همیشه می گه؛ ما خانواده شهدا بیشتر از همه به جمهوری اسلامی بدهکاریم. جمهوری اسلامی با شهادت بچه هامون در رکاب ولی امر، به ما عزتی داده که اگه همه دنیامون رو هم بهش بدیم، باز ما بدهکاریم.

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

راست می گه مادر. شعار نمی ده. کم نمی شناسم مادر شهیدی رو که روز انتخابات، چند ساعت زودتر از شروع رای گیری، یعنی بعد از نماز صبح، می ره و جلوی در مدارس و مساجد، صف درست می کنه و تا شروع رای گیری، قرآن می خونه، مفاتیح می خونه، ذکر می گه با تسبیح. از هر کدوم شون هم سئوال می کنی؛ آخه چرا از الان؟! می گن؛ تصدقت! وظیفه است، وظیفه!

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

یکی اش همین «مادر " 68ساله ما




کلمات کلیدی :

قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ