سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم دنیا همچون سوارانند که در خوابند و آنان را مى‏رانند . [نهج البلاغه]

و یک غزل تقدیم به غربت مادران شهید.... تمام دلخوشی او ، سه دست

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 93/6/2 10:54 صبح

و یک غزل تقدیم به غربت مادران شهید....

 

تمام دلخوشی او ، سه دسته ریحان بود

زنی که دارو ندارش ، لب خیابان بود

 

گرفت روی دو دستش ، دو دسته سبزی را

که کل قیمت آن نیز، چند تومان بود،

 

و توی دیس ترازو، سه دسته ریحان ریخت

و دسته های کشیده،درست میزان بود

 

دلش گرفت از این دسته های تکراری

که عشوه های کشیده، چقدر ارزان بود

 

نگاه زن که به شلیک ابرها افتاد

صدای رعد، صدای گلوله باران بود

 

به یاد ساعت دلگیر دسته های جنگ

مرور خاطره، راسِ غروب آبان بود

 

میان آن همه اندیشه های خط تو خط

به فکر صحنه ی درگیری مریوان بود

 

درست مثل کسی که عذاب وجدان داشت

همیشه در کلماتش به فکر جبران بود

 

اگرچه گرمی بازار از اسم ریحان بود

مهم برای زن اندازه های ایمان بود

 

غزل قصیده شد و قصه ای دراز اما

تمام حرف غزل ، توی بیت پایان بود

 

از عمق ساکت این زن کسی نفهمیده است

که توی قصه ی من ، مادر شهیدان بود...

 




کلمات کلیدی :

قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ