ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/4/2 3:5 عصر
سلام
این وبلاگ از همین تاریخ و ساعتی که این زیر می نویسه، تعطیل شد!
از همه ی دوستانم که در تمام مدت برقراری وبلاگ بازدید داشتند و نظر دادند، ممنونم!
و یک تشکر ویژه
از دوستی که وبلاگ شهید شاعری رو هم افتتاح کرد و مارو شرمنده خودش کرد. البته اجرش حتما با شهداست .
یا حق...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/4/2 12:34 عصر
پس از سجده و صلوات ها ،
سرم را بر روی سنگ قبرت گذاشتم،
هق هق سنگ ها،
دلم چرا آرام نداری؟
می گریم برای خودم، به حال خودم، به حال خودم...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/4/2 12:31 عصر
نشانی ات را گم کردم
از مادرم
از مادرم
پرسیدم
گفت:قطعه53، ردیف اول
آمدم
و یادم آمد می گفتی:
قطعه همان غزل است
اگر سر نداشته باشد
تو هم غزل بودی
قطعه، قطعه...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/4/2 12:23 عصر
هم قد گلوله ی توپ بود ؛
گفتم: چه جوری اومدی اینجا ؟!
گفت: با التماس
- چه جوری گلوله رو بلند می کنی میاری ؟
- با التماس !
ب ِ شوخی گفتم: می دونی آدم چه جوری شهید میشه ؟
لبخندی زد و گفت: با التماس!
... تکه های بدنش رو ک ِ جمع می کردم فهمیدم خیلی التماس کرده !
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/4/2 12:0 عصر
شهیدی توی وصیت نامهاش نوشته بود:
با مبعث زنده شو؛
در غدیر راه را بشناس؛
و با عاشورا پرواز کن
.
.
.
کلمات کلیدی :