دیگه ..
دعا نکن برام.
فاتحه بخوان
پ ن 1: فاتحه هم دعاست برای ارامش روح. انشأا... شفا بیابد دل پاک و تبدار ما
کلمات کلیدی :
دعا نکن برام.
فاتحه بخوان
پ ن 1: فاتحه هم دعاست برای ارامش روح. انشأا... شفا بیابد دل پاک و تبدار ما
برعکس می گردم طواف خانه ات را
دیوانه ها آدم به آدم فرق دارند
اول
سال چندم هجری است را نمی دانم .این را که ماجرا از کجا اتفاق افتاد را هم نمی دانم. فقط می دانم که سپاه معاویه ریخته توی عراق ؛یکی از شهرها یا مناطق حکومت امام علی (ع) را گرفته و برای گرفتن غنیمت از اهالی آن منطقه خلخال از پای یک زن ، یک زن عادی یا یهودی کشیده اند. این را هم که بعدش چه شد ، آیا او را کشتند یا آزار دادندهم نمی دانم .به همین بسنده می کنیم ؛می رویم مسجد کوفه جایی که اما علی (ع) بالای منبر دارد همین خبر را به مردم می دهد تا آن ها را به جنگ تشویق کند . ومی گوید : ‹‹اگر مردی از شنیدن این خبر دق کند و بمیرد شایسته ملامت و سرزنش نیست .››
دوم
الان که دارم این جملات را می نویسم ، روز نوزدهم ماه مبارک است و کم کم ماه می خواهد از من خداحافظی کند و غافلم .کاش می تونستم مثل هر سال ،اخر ماه بگویم شب قدری نصیبم شد ،ولی قدرتش را نداشتم و اینکه چرا همتی نمی توانم بکنم تا وقتی را از دست ندهم ،مرا شوکه کرد.
سوم
21 ماه رمضان فرا می رسد.کار وبار خرجی و احسان و هیات ها رونق می گیرد و شب قدر است وعروج پدر یتیمان عالم ؛عروجی که همیشه حضورش ملموس است ، اگر بخواهیم و توجه داشته باشیم . و گاهی اگر کسی را ببینی که سایه ی پدر از سرش کم شده و می تواند در همین شب ، آرامشی پیدا کند ،صحبتی و حرف دلی . ودست نوازشی که جانش را آرام می کند و سایه رحمتی که روان را زنده می کند .
چهارم
شنیدم جوانی در محله مان بود که قد بلندی داشت طوری که چند نفری زیر سایه اش خنک می شدند ! تا وقتی که پای دوشکای عراقی ها جان نداده بود چه های یتیم محل هم بی خرجی نمی ماندند .این شهید ما گویا تکه کلام هایی داشته که همه شان یک جوری به مولا ختم می شدند .مثلا هنگام عصبانیت ، وقتی که می خواست چیزی را به کسی تذکر بدهد یا یاد آوری کند، با لحن جدی می گفت : ‹‹آهای ! بچه شیعه !››
آخر
این نوشته ، آخر ندارد .همیشه همین طوری بوده ؛از اول تا آخر .اما گفتم که آخر ندارد چون همیشه گیر آوردن یک مرد واقعی سخت بوده ،همیشه مثل یه مرد واقعی زندگی کردت سخت بوده ،همیشه مثل امام علی (ع) بودن سخت بوده .همیشه همین طور بوده .
این یادداشت پایان نداره ، پایان این نوشته پایان من است ، تو انتها نداری.
یاحق !
قشنگه این که هرچیزی میتونه یه بهونه باشه
یه بهونه واسه نزدیک شدن
نزدیک شدن چیزی به کسی، یا نزدیک شدن کسایی به هم
ماه ضیافت خداست وبهترین وقت واسه نزدیکی
بعضیا اراده کردن که تو این روزای عزیز
خادمه سفره ی افطار بشن، که مهموناش عزیزن و میزبانش عزیزتر
آخه پای سفره، پای اذوون
با نوای ربنا، اونم گرما گرم دعا، دعاگوی لبای خشک روزگار
فاصله ها محو میشه، بین مهمونا و میزبان
این قدر محو که همه چی نور علی نور میشه
اگه دلتون تو نزدیکی صمیمیت این افطار
به زلف کسی گره خورد ؛ التماس دعا . ..
پ ن 1: برای جوون ها ونوجوون های مسجد حضرت حمزه سیدالشهدا که این روزها دم افطار هنوز افطار نکرده یه عده عاشقو افطاری میدن . ..
پ ن 2: سی شب سی افطار . ..
اگر با دیدن همه ی یاس ها بغض کنی و با پرپر شدنشان بشکنی....هنوز هم نمی شود از فاطمیه نوشت.... در این سه ماه چه قدر آدم ها عوض شدند چه زود همه رنگ ها عوض می شود و همه ی آدم ها رنگا رنگ....انگار فقط محبت مانع سقوط نیست ...باید خیلی مومن بود! بغض عمیق و تنهایی مولا... پهلوی مادر ...در سقیفه شکست.... شنیده ام که وقتی حضرت مادر خطبه ی فدکیه را می خواندند ابوبکر گریه می کرد و می گفت خلافت حق ابوالحسن است....اما آن لحظه که تمام میشد انگار دنیا چشم گیر می شد.... من به اشک های خودم در فاطمیه که فکر می کنم و به چشم هایی که گیر دنیاست دلم یک جور دیگر می ترسد... موعود من حق داری...وقتی بصیرت به جو است و با جو فاطمیه آدم ها فاطمی می شوند و جو که تمام شد همه چیز و تمام و بصیرت تعطیل!همان نیایی بهتر است....روی این اشک ها نمی شود حساب کرد... * -دنیا تو چه داری که آدم ها چند سالی در تو در چشم بودن را با یتیمی فرزندان پیامبرشان عوض می کنند؟ دنیا ...لطفا نزدیک من نیا...چشم هایم رابه کسی قول داده ام..دلم هم که... * پ ن : برای ایمانم دعا کنید...این روزها فهمیده ام ایمانم ..."سر" ندارد! امام جعفر صادق (علیه السلام) :
الصبر رأس الایمان ؛
صبر سر ایمان است .
اصول کافی ، ج 3 ، ص 140
خلخال ِپای ِ زن ِ یهودی را که برده بودند دق کردن ِمرد مسلمان را سزاوار دانستی چند وقت ِ دیگر تابوت ِ مثالی ات را تشییع می کنند همین مسلمین اما رسمت سال هاست به خاک سپرده شده این داستان ِ ملت هایی است که « الیوم اکملت لکم دینکم » را هر سال در غدیر دوره می کنند ، از مجسمه ِ حقوق ِ بشر ! دیگر چه توقعی ست !؟.. وقتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی از میانمار بری ندارد ؟!..
عد از اومدن از تجمع رو به رو سازمان ملل ، خیابون قبا رو میام تا میرسم شریعتی . چند دقیقه ای معطل تاکسی شدم . حدود 10 – 15 نفر از برادران اون تجمع اومده بودن دم مسجد قبا ایستاده بودن . من تا وقتی سوار تاکسی شدم ندیدمشون . بعد آقایی که جلوی تاکسی نشسته بودن ، گفتن : « چه خبره باز ؟ » خانمی که عقب و پهلوی من نشسته بودن گفتن : « این جوجه بسیجیان دیگه ، کاسه ی داغ تر از آش ... » سعی کردم کشدارترین لبخند ممکن رو بزنم و با آروم ترین لحن گفتم : « می دونید چه خبر بوده ؟ چرا جمع شدن ؟» « نه ، خوشم نمیاد از قیافشون » « خب باشه خوشتون نیاد ، میدونید چه خبره ؟ » / « نمیدونم » / « امروز برای یه ملتی جمع شده بودن رو به روی سازمان ملل که دارن بی گناه کشته میشن ، نسل کشی میشن » /« خب حالا براشون اومدن تظاهرات کنن ؟ » / « نه یه تجمع دانشجویی بود »
این روزها لازم نیست کسی فقط ماهواره ببینه تا نفهمه میانمار چه خبره ، صدا و سیمای خودمونم همین نتیجه رو داره ؟! ... جوجه بسیجی ها هم که همیشه در صحنه :دی ... [بی (با) ربط نوشت : راستی مرغ کیلو چنده ؟ ]
به این آتــش برس! هیزم مهیا کن! مهیـــاتر! // گلستانـ ـیم ما در آتش ِ نمــرود زیبـــا تر
×××
حضرت علی علیه السلام در خطبهای از نهجالبلاغه میفرمایند:
به من خبر رسیده که مردی از لشکر شام به خانهی زنی مسلمان و زنی غیر مسلمان که در سایه حکومت اسلام بوده وارد شده و خلخال و دستبند و گردبند و گوشوارههای آنها را به غارت برده در حالیکه هیچ وسیلهای برای دفاع جز گریه و التماس کردن نداشتهاند. لشکریان شام با غنیمت فراوان رفتند بدون اینکه حتی یک نفر آنان زخمی بردارد و یا قطره خونی از او ریخته شود. اگر برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تاسف بمیرد ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است. به شما حمله میکنند و شما حمله نمیکنید؟ با شما میجنگند و شما نمیجنگید؟ اینگونه معصیت خدا میشود و شما رضایت میدهید؟ (نهج البلاغه، خطبه 27 )
« دانلود فایل صوتی قطعه از سخنرانی آقا در مورد مسلمانان میانمار »
اخبار ساعت 21 امشب و مسجد حضرت حمزه سیدالشهدا
پخش گزارش کلاس قرآنی مسجد حمزه سیدالشهدا