آژانس . . . اشک . . . تلاطم . . .
آژانس . . . اشک . . . تلاطم . . .
دود این موتورا برای سینه ی من و عباس ضرر داره ....
اینا گروگان من نیستن، اینا شاهدای منن
به روح امام میچکونم....
خیبری اهل آبه ... هور... آتش... خیبری دود نداره، سوز داره....
این مملکت کی باید رنگ ثباتو ببینه....
دوره ات گذشته مربی، اگه اون اسلحه تو دستت نبود حرفات یه قرون ارزش نداشت...
فاطمه فاطمه فاطمه...
من قبل از جنگ رو زمین بودم با تراکتور بعد از جنگم برگشتم تو همون زمین بی تراکتور...
ابوذر سعی کن با امثال عباس مهربونتر باشی ...
سال نوت مبارک عباس .....
وای....
دیروز عصر برا بار سیزدهم فیلم آژانس شیشهای رو دیدم و تمام مدت فیلمو اشک ریختم. دوئلهای وحشتناک سلحشور(کیانیان) با حاج کاظم (پرستویی) دیوونه کننده بود. دیالوگاشو صد بار هم بشنوم کمه، هی تو خونه راه میرم و با خودم زمزمه شون می کنم عاشق پاک باختگی حاج کاظمم ....
و پایان بندی ویرانگر این فیلم ....
بیایید با امثال عباس مهربونتر باشیم
همین....
کلمات کلیدی :