سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که پوشش شرم گزیند کس عیب او نبیند . [نهج البلاغه]

تنهاترین موجودات روی زمین

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/8/22 11:53 صبح

 

بعضی مطالبمو چون چند هفته پیش تند تند آپ میکردم احساس میکنم فرصتی نبود تا خونده بشه تصمیم گرفتم بعضی هاشو دوباره بزارم صفحه اول.

به بهانه روز میلاد امام علی علیه‏السلام و روز پدر دنبال مطلبی بودم برای پاس­داشت این روز عزیز. متنی از مجله همشهری جوان در نظر گرفتم که انصافاً حق مطلب را ادا کرده بود اما قبل از خواندن این متن باید بگویم همه انسان‏ها دنبال سعادت هستند که راه خوشبختی را پیدا کنند و هر کس از راهی به سویش حرکت می‏کند.

 

اما قرآن در سوره والعصر می‏فرماید: تمام انسان‏های روی زمین در حال خسران هستند و لحظه به لحظه ضرر می‏کنند.

 

با تأمل در این آیه یاد حکایتی افتادم؛ پادشاهی بود که در تونلی تاریک اشیایی گذاشته بود و به مردمش گفت: برای هر کدام از شما جهت عبور از تونل یک گونی کنار گذاشته‏ام. از در که وارد شدید هرچه زیر پاهایتان هست می‏توانید جمع کنید؛ هر کس که جمع کند ضرر می‏کند و هر که جمع نکند ضرر می‏کند . . .

 

داستان پدرها هم همین است. ما در مورد آنها مثل مردم آن پادشاه در حال ضرر کردن هستیم. اگر اشتباه نکنم از مرحوم آیت الله میلانی خواندم؛ ایشان پدر پیری داشتند که خیلی به پدرشان خدمت می‏کردند. وقتی پدرشان به رحمت خدا رفتند خیلی گریستند. از ایشان پرسیدند شما که از علما هستید چرا صبوری نمی‏کنید؟ ایشان فرمودند: گریه من از مصیبت پدر نیست چرا که خداوند در قرآن می‏فرمایند:«انا لله و انا الیه راجعون» گریه من از این است که بزرگترین باب کسب برکات و فضایل دنیوی و اخروی را از دست دادم.

 

در آخر بد نیست به بهانه روز پدر، یادی هم از پدران آسمانی محله و مسجدمان کنیم:

 

شهیدان غلامرضا جلالی، علی مبتدا، غلامرضا حنیفه‏زاده، محمد نورکامی، فرید احمدخانی، صابردرویش، داود شیخی، احمد عادلی و عبدالله سعدی.

 

"تنهاترین موجودات جهان

 

هر وقت کسی را می‏بینم که از پدرش می‏نالد، ته دلم می‏گویم:"کافی بود نداشته باشی تا قدر بودنش را بدانی"، هر وقت هم که کسی مرا در حال دلتنگی پدرم می‏بیند ته دلش می‏گوید: "کافی بود داشته باشی تا قدر نبودنش را بدانی". اصلا باورکردنی نیست شاید تنها "پدر" باشد که بعضی‏ها بر سر نداشتن آن حسرت می‏خورند و بعضی بر سر داشتن آن.

 

البته این تنها بدبختی ما نیست مشکل اینجاست که اصلا نمی‏توانیم با شنیدن نام پدر تصور دقیقی از یک آدم داشته باشیم. زمانی که نام مادر می‏آید همه تصور واحدی از یک موجود مقدس با هاله‏ای از نور دارند. اما وقتی از پدر حرف می‏زنیم هیچ اجماعی بر سر قضیه نیست. بعضی موجود کمربند به دست را تصور می‏کنند که شب‏ها وقتی از سر کار برمی‏گردد، حسابی از خجالت بچه‏ها در می‏آید. گروهی آدم کم‏حرفی را مجسم می‏کنند که لم داده به بالش و پشت به پشت، سیگار دود می‏کند و دریغ از یک حرف که بین او و بقیه رد و بدل شود؛ تعدادی هم که یک آدم شارلاتان را که در بازار سر هر کسی را کلاه می‏گذارد، بعضی‏های دیگر هم تصورشان از پدر آدم بدبختی‏ست که هرکس می‏تواند سرش کلاه بگذارد. اما هر وقت بحث پدرها پیش می‏آید من سریع بند می‏کنم به این که اصلا چرا نمی‏توان سر از کار این موجودات در آورد. شاید تمام اطلاعاتی که یک آدم از پدرش دارد، حتی به یک دهم دانسته‏های او درباره مادرش هم نرسد. اصولاً پدرها موجودات تو در تویی هستند که حتی نمی‏توانی از بیرونی‏ترین لایه آنها سر در بیاوری، چه برسد به لایه‏های درونی! آنها با سیگارشان سرگرم هستند، در حالی که فرزندان را از سیگار کشیدن منع می‏کنند. شب‏ها دیر به خانه می‏آیند، در حالی که مانع شب‏گردی ما می‏شوند و کلا همیشه با کارهایی سرگرم هستند که اگر کس دیگری آن را نجام دهد، دمار از روزگارش در می‏آورند.

 

با وجود این، پدرها باز هم دوست داشتنی هستند. شاید تنهایی تاریخی آنها که همیشه لمس می‏کنیم و برای شکستن آن کاری از دستمان برنمی‏آید، انگیزه اصلی باشد. شاید هم آن شره‏های عرق که شب، هنگام بازگشت به خانه روی صورتشان می‏بینیم، دلمان را می‏لرزاند. در کل کمتر پدری را دیده‏ام که برای رفاه زندگی خودش کار کند. همیشه وقتی مرد ثروتمندی را می‏بینم در کمتر از چند ثانیه می‏فهمم که خودش هیچ سهمی ‏از ثروتش ندارد و تمام آن پول‏ها در زمان حیات یا پس از مرگ، به حساب فرزندان ریخته می‏شود.

 

آنها مظلوم‏ترین موجودات روی زمین هستند، در حالی که می‏توانند ظالم‏ترین موجودات هم باشند. اصلا نمی‏توان گفت کدام تصویر به آنها شباهت بیشتری دارد."

 

برای شادی روح پدر این حقیر صلواتی بفرستید

 

 

رضا شاعری

 




کلمات کلیدی :

قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ