سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن سنگ لغزنده ای که گامهای دانشمندان بر آن استوار نمی ماند، آز است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

آسد رضا و همسرش در طلا ومس

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/12/11 7:34 صبح

سد رضا یه چیزی می گم تو رو به جدت نه نیار

-چیه بگو

فردا برو بازار یه عبای نو بخر اینجا تهرونه خوبیت نداره

****

-زهرا سادات بده دستتو ببینم انگار داره خون میاد

-چیزی نیس آسد رضا قالی می بافتم یه کم زخم شده زخم که دیدن نداره

*****

-این برس رو برا تو گرفتم

-چه خوشگله

-به شرطی که باهاش موهاتو جلو خودم شونه کنی

****

-آسد رضا شما تا حالا سرمن داد نزده بودید هزار ماشالا صداتونم خیلی بلنده خدا منو بکشه ناراحتتون کردم

-....

*****

 

همه ی این دیالوگهای درخشان مال فیلم طلا و مسه

 

ضمنا من توی آرشیو عاشق و معشوقای اسطوره ای(لیلی مجنون.فرهاد و شیرین . وامق و عذرا.رومئو ژولیت.ویس و رامین)از این به بعد زهرا سادات و آسید رضا رو هم وارد می کنم




کلمات کلیدی :

قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ