من نام کشورم را زمزمه می کنم
5شنبه سفره هفت سین شعرا
فرهنگسرای اقوام ساعت 3تا6بعدازظهر
دعوت میکنم شعری بخونید از دوست گرانقدر محسن خدابخشی.
من نام کشورم را زمزمه می کنم
مادر ریز ریز اشک می ریزد و تکه های اجساد سربازان در نخلستان ها سبز می شوند فرماندهان سلام نظامی می دهند و از پایان جنگ حرف می زنند اما خانه ی ما هنوز یک نفریر جنگی است که سگ ها در آن لانه کرده اند و توله ها از ترس تمام شب را کنار مادرم می خوابند می دانم این حرف دوباره مادرم را به گریه می اندازد و فرماندهان باز هم از پایان جنگ حرف می زنند اما پدرم هنوز برنگشته است... - محسن خدابخشی
کلمات کلیدی :