باران میگیرم وقتی یاد لبهای تو می افتم
یاد لب های تو می افتم
.
.
.
باران می گیرد.
آقای خوبم چقدر دوست داشتم عید کربلا باشم
عیدی ازت بگیرم
مولا جان تو که باب الحوائجی
بهم عیدی بده
اگه میلاد مادرت خانم حضرت زهرا س باشه که نور علی نوره
هروقت روضه ی تو ب گوشم میخوره دلم ریش میشه آقا
تو که میدونی که از کودکی ها
از همون سالهای دور چقدر دوست داشتم
من از تو حاجت گرفتم مولا
روسیاهم نکنی
آقای من
من کربلا میخوام
کربلا . . .
کلمات کلیدی :