بابای ماست خامنه ای
زبونم بند اومده بود
اما شکسته شکسته گفتم
انی احب هرچه دلم را رها نکرد
انی احب هرچه که دارد هوای تو
راه وصال من اگر از خون گذشتن است
من شرحه شرحه آمده ام در لقای تو
.. .
دستی (پدرانه) بر سرو رویم کشید
اونجا یاد نوشته قدیانی افتادم
که آری
بابای ماست خامنه ای
کلمات کلیدی :