دلهایی که در سرشماری نفوس شکست . . .
دلهایی که در سرشماری نفوس می شکند ...
سلام مادر، از سازمان آمار نفوس و مسکن مزاحم می شم، شما چند نفرید؟
مادر، سرش را پایین می اندازد و سکوت می کند.
مادر:میشه خونه ما بمونه برای فردا؟
چرا مادر؟
آخه شاید از پسرم خبری برسه...
این متن بالا رو از وبلاگ دوست گرامی آقای جواد متین برداشتم. یاد یه موضوعی افتادم.که گفتم بد نیست شما هم بخونید.
اما خونه ما یه اتفاق دیگه ای افتاد. من که خونه نبودم. اما از قول سیدخانم مادرم مینویسم.
سلام مادر: از سازمان آمار ونفوس ومسکن مزاحم میشم.
شما چند نفرید؟
سیدخانم: من که تنهام. یه پسرهم دارم که تقریبا هر روز بهم سر میزنه.
مادر عذر میخوام:توی سالهای گذشته کسی از افراد خانوادتون فوت شده؟؟؟
سیدخانم: در وکامل باز کردم، به اون فرد گفتم یه نگاهی به حیاط بنداز
مرد که مبهوت مونده بود
یه نگاهی به عکس برادرام کرد وگفت
خانم اینجا بنیاد شهیده؟؟
کلمات کلیدی :