تنهاترین موجودات روی زمین(به بهانه ی روز پدر)
به بهانه روز میلاد امام علی علیهالسلام و روز پدر دنبال مطلبی بودم برای پاسداشت این روز عزیز. متنی از مجله همشهری جوان در نظر گرفتم که انصافاً حق مطلب را ادا کرده بود اما قبل از خواندن این متن باید بگویم همه انسانها دنبال سعادت هستند که راه خوشبختی را پیدا کنند و هر کس از راهی به سویش حرکت میکند.
اما قرآن در سوره والعصر میفرماید: تمام انسانهای روی زمین در حال خسران هستند و لحظه به لحظه ضرر میکنند.
با تأمل در این آیه یاد حکایتی افتادم؛ پادشاهی بود که در تونلی تاریک اشیایی گذاشته بود و به مردمش گفت: برای هر کدام از شما جهت عبور از تونل یک گونی کنار گذاشتهام. از در که وارد شدید هرچه زیر پاهایتان هست میتوانید جمع کنید؛ هر کس که جمع کند ضرر میکند و هر که جمع نکند ضرر میکند . . .
داستان پدرها هم همین است. ما در مورد آنها مثل مردم آن پادشاه در حال ضرر کردن هستیم. اگر اشتباه نکنم از مرحوم آیت الله میلانی خواندم؛ ایشان پدر پیری داشتند که خیلی به پدرشان خدمت میکردند. وقتی پدرشان به رحمت خدا رفتند خیلی گریستند. از ایشان پرسیدند شما که از علما هستید چرا صبوری نمیکنید؟ ایشان فرمودند: گریه من از مصیبت پدر نیست چرا که خداوند در قرآن میفرمایند:«انا لله و انا الیه راجعون» گریه من از این است که بزرگترین باب کسب برکات و فضایل دنیوی و اخروی را از دست دادم.
در آخر بد نیست به بهانه روز پدر، یادی هم از پدران آسمانی محله و مسجدمان کنیم:
شهیدان غلامرضا جلالی، علی مبتدا، غلامرضا حنیفهزاده، محمد نورکامی، فرید احمدخانی، صابردرویش، داود شیخی، احمد عادلی و عبدالله سعدی.
"تنهاترین موجودات جهان
هر وقت کسی را میبینم که از پدرش مینالد، ته دلم میگویم:"کافی بود نداشته باشی تا قدر بودنش را بدانی"، هر وقت هم که کسی مرا در حال دلتنگی پدرم میبیند ته دلش میگوید: "کافی بود داشته باشی تا قدر نبودنش را بدانی". اصلا باورکردنی نیست شاید تنها "پدر" باشد که بعضیها بر سر نداشتن آن حسرت میخورند و بعضی بر سر داشتن آن.
البته این تنها بدبختی ما نیست مشکل اینجاست که اصلا نمیتوانیم با شنیدن نام پدر تصور دقیقی از یک آدم داشته باشیم. زمانی که نام مادر میآید همه تصور واحدی از یک موجود مقدس با هالهای از نور دارند. اما وقتی از پدر حرف میزنیم هیچ اجماعی بر سر قضیه نیست. بعضی موجود کمربند به دست را تصور میکنند که شبها وقتی از سر کار برمیگردد، حسابی از خجالت بچه ها در می آید. گروهی آدم کمحرفی را مجسم میکنند که لم داده به بالش و پشت به پشت، سیگار دود میکند و دریغ از یک حرف که بین او و بقیه رد و بدل شود؛ تعدادی هم که یک آدم شارلاتان را که در بازار سر هر کسی را کلاه میگذارد، بعضیهای دیگر هم تصورشان از پدر آدم بدبختیست که هرکس میتواند سرش کلاه بگذارد. اما هر وقت بحث پدرها پیش میآید من سریع بند میکنم به این که اصلا چرا نمیتوان سر از کار این موجودات در آورد. شاید تمام اطلاعاتی که یک آدم از پدرش دارد، حتی به یک دهم دانستههای او درباره مادرش هم نرسد. اصولاً پدرها موجودات تو در تویی هستند که حتی نمیتوانی از بیرونیترین لایه آنها سر در بیاوری، چه برسد به لایههای درونی! آنها با سیگارشان سرگرم هستند، در حالی که فرزندان را از سیگار کشیدن منع میکنند. شبها دیر به خانه میآیند، در حالی که مانع شبگردی ما میشوند و کلا همیشه با کارهایی سرگرم هستند که اگر کس دیگری آن را نجام دهد، دمار از روزگارش در میآورند.
با وجود این، پدرها باز هم دوست داشتنی هستند. شاید تنهایی تاریخی آنها که همیشه لمس میکنیم و برای شکستن آن کاری از دستمان برنمیآید، انگیزه اصلی باشد. شاید هم آن شرههای عرق که شب، هنگام بازگشت به خانه روی صورتشان میبینیم، دلمان را میلرزاند. در کل کمتر پدری را دیدهام که برای رفاه زندگی خودش کار کند. همیشه وقتی مرد ثروتمندی را میبینم در کمتر از چند ثانیه میفهمم که خودش هیچ سهمی از ثروتش ندارد و تمام آن پولها در زمان حیات یا پس از مرگ، به حساب فرزندان ریخته میشود.
آنها مظلومترین موجودات روی زمین هستند، در حالی که میتوانند ظالمترین موجودات هم باشند. اصلا نمیتوان گفت کدام تصویر به آنها شباهت بیشتری دارد."
برای شادی روح پدر این حقیر صلواتی بفرستید
رضا شاعری
کلمات کلیدی :