سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جوانمردى آبروها را پاسبان است و بردبارى بى خرد را بند دهان و گذشت پیروزى را زکات است و فراموش کردن آن که خیانت کرده براى تو مکافات ، و رأى زدن دیده راه یافتن است ، و آن که تنها با رأى خود ساخت خود را به مخاطره انداخت ، و شکیبایى دور کننده سختیهاى روزگار است و ناشکیبایى زمان را بر فرسودن آدمى یار ، و گرامیترین بى‏نیازى وانهادن آرزوهاست و بسا خرد که اسیر فرمان هواست ، و تجربت اندوختن ، از توفیق بود و دوستى ورزیدن پیوند با مردم را فراهم آرد ، و هرگز امین مشمار آن را که به ستوه بود و تاب نیارد . [نهج البلاغه]

همچنان در هوای امام الرئوف

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 91/7/12 1:8 عصر

 

1)

چشم باز می‌کنی و می‌بینی مشغولی

بستنِ چمدانی برای سفر به حرم حضرت رضا 

2)

همسرم صدا می‌کند: دیر شد! چکار می‌کنی؟؟
من اما دست خودم نیست
.
دانه دانه لباس‌هایم را توی دست می‌گیرم
!
- با این لباس چند گناه کرده‌ام؟
مچاله‌شان می‌کنم و توی کمد پرتاب

لباس بعدی و لباس های بعدی

حالا دیگر کمد پر شده و چمدان هنوز خالیست

چکار کنم؟
!
چکار می‌توانم بکنم؟


سر درون کیف می‌برم و باران ...

3)

گاهی که یاد این می افتم که سالهاست دست نوازش پدری را، و آن کوه استقامت و پشت وپناهم بعد خدا را ندارم؛ ناخود آگاه ذهنم پرمی کشد سمت امام رضا، اگر عزم سفری باشد سمت سلطان طوس با خودم می گویم رفتی مشهد رفتی دم ضریح

پیشِ بابا، تا می‌توانی حاجاتت را بگو،
پدرها دوست دارند برای فرزندشان کاری کنند
.
به امام رضا گله از یتیمی کن و بزرگ ‌ترین چیزها را از او بخواه؛

خودش
!
خودش را بخواه و شفای دردِ سینه‌اش را به ظهور فرزندش

حرم امام رضا شاعری

4)

همیشه می‌گویم خمینی به ما فهماند که معصوم دیگر چه بوده!!
اهل بیت  دیگر چه بوده،رضا که رمز عملیات سربازان خمینی بوده چه بوده؟! وقتی متوجه شدم که شنیدم

کربلای 8 رزمندگانش پشت لباسشان نوشتند فدات بشم امام رضا وهمه فدایی شدند . ..  

ولله اغراق نکرده‌ام که بگویم بوی کربلای هشتی ها در حرم حضرت رضا همیشه  پیچیده .. .

5)

جای گفتنش این‌جاست؛
وقتی که نیت کردم نائب‌الزیاره‌اش باشم،

فکر می‌کردم چه زحمتی به دوش خودم می‌گذارم

اما نیابت آن بزرگوار، نمکِ سفره‌ام شده بود و حال زیارتم
.

زیرِ گنبدِ مطهر، زیارت امین‌الله خواندم

6).

در حرم مولایم سلطان طوس فکرمی کنم، به آینده ای  که مقابل گنبد باصفای ابوالفضل العباس،
پیشانی بر زمین داغ کربلا

اللهم لک الحمد حمد الشاکرین

بر می گردم و می روم  داخل شوم

و زیر لب میخوانم اذن دخول حرم تو، یا ابالفضله
دست عطا و کرم تو، یا ابالفضله

7)

کودکی هایم

دوست داشتم زنجیر بودم،
زنجیرِ کاسه‌هایِ آویزانِ سقاخانه،

چه با وفا بوسه می‌دادند،

لب‌های زائرین رضا را

آخ گفتم آب و یاد تشنگی اباعبدالله جگرم را  سوزاند

وکربلا که هنوز قسمتم نشده

8)

روزهای ماه مبارک رمضان
گوشه‌ای بنشین،
ساعات قبل از افطار
و به عطش فکر کن!
نه با فسفر مغز،
یاد بگیر با بر هم زدن لب‌هایت فکر کنی کربلا را باید به خون فهمید…
لحظه لحظه‌اش را باید به تو بفهمانند
و الا با عرض معذرت از حضرت سعدی: از دست و زبان که برآید کز عهده ی فهمش به‌درآید

تمام دعایم در حرم امام الرئوف

ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارت الحسین

انشالله که توفیق زیارت حرمش را داشته باشم به اذن امام رئوف

 




کلمات کلیدی :

قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ