سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چشمها پیش قراولان دلهایند . [امام علی علیه السلام]

دوستان شهید من

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 93/10/23 3:30 عصر

سال هاست انس عجیبی با آن ها دارم. خوب که نگاه می کنم این روزها من هم سن و سال آن ها شده ام.

به نظرم می آید شاید اگر با آن ها هم دوره بودم دوستان خوبی می شدیم برای هم.

روزگاری ست که با شنیدن خاطراتش و کارهایشان زندگی میکنم. با آن ها حرف می زنم درد و دل می کنم...

همین چند وقت پیش بود که توی وسایل صندقچه خاطراتمف عکس چند نفر دیگر از دوستانم پیدا کردم. یاد مادر شهید صابر درورش افتادم که یکی دوتا از این عکس ها و ایضا یک تسبیح  به من هدیه دادند

لبخندی به لبانم نشست. و یاد آن چند ساعتی که خدمتشان بودم. آن روزها 14 یا 15 سال بیشتر نداشتم. عکس را بردم مرکز 25 کانون پرورشی و در یک بازی تیاتر از آن استفاده کردیم.

با پیگیری دوستان هم محله ای شماره فرزند شهید صابر درویش را پیدا کردم. تماس گرفتم. آخرین بار 7 سال پیش دیده بودمش. صدای گرمی داشت. چند دقیقه ای با هم گپ زدیم و قرار شد عکس پدر بزرگوارشان را

برایم بفرستند برای چاپ...

چند ساعت بعد عکس را که ارسال کرد. جوان خوش سیما با محاسن بلند، این را می دانم که از من زودتر به دنیا آمده حداقل بیست و پنج سالی از من بزرگتر است.

اما با این حال هنوز خیلی جوان مانده است.

                                                          شهید غلامرضا صابر درویش

 

" داستان بازگشتش به میهن اسلامی شنیدنی ست. اگر خودش توفیق بدهد به زودی داستانش را می نویسم."

دوستانم با رفتنشان و از جان گذشتگی هایشان قطعا پیروز میدان شدند. اکسیر جوانی نوشیدند. و از همه مهم تر مایه آبرو و عزت محله مان شدند.

یادشان را در تاریخ ماندگار کردند. اما ما هم با پیروزی آن ها پیروز شدیم. امروز محله ما دارای شناسنامه است.. با 4000شهیدف دارالشهدای تهران نام گرفته است.

این عزت را آن ها به ما هدیه داده اند انشالله که بتوانیم قدر دان آن ها باشیم.

 پی نوشت:

در این جا عکس چند تن از شهدای عزیز محله یمان را هم می گذارم. یاعلی

       شهید غلامرضا صابر درویش

 

 شهید ابراهیم سالک غلامعلی    شهید حسن رستمیشهید حمید محمودی  

به ترتیب از راست : شهید ابراهیم سالک، شهید حسن رستمی، شهید حمید محمودی




کلمات کلیدی :

قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ