از چای خور رسانه ای تا چای خور فرهنگی
از چای خور رسانه ای تا چای خور فرهنگی
به نظر من امروزه با ظهور و فراگیر شدن شبکه های اجتماعی برخی دچار توهم خود خبرنگار پنداری شده اند. افرادی که با انتشار چند مطلب در مجازآباد که حداقل های عناصر خبری هم در محتوای شان یافت نمی شود و گاه جز موج سواری و آبروی خلق الله را ریختن، عایدی دیگری برای دنیا و آخرت شان ندارند.
دسته ای دیگر هم در عالم رسانه وجود دارند که اساسا آدم های پیگیری هستند! و نقش شان در حوزه رسانه چیزی بیش از حضور مجاهدانه آقای دوربینی نیست. و فقط صرف اینکه مدتی در تحریریه با بپر بپر و مصاحبت با روزنامه نگاران و چای نوشیدن در پایان عصرهای کاری با اهالی قلم و فرهنگ، یک لحظه امر برشان مشتبه می شود که ای دل غافل من چه نخبه اعجوبه ای در حوزه رسانه و فرهنگ بوده ام و کشف نشده ام و وای بر حال اصحاب فرهنگ و رسانه که از برکات وجود همچون منی در این ساحت از عالم بی بهره مانده!
بنابراین به طور مجاهدانه ای در همه میتینگ های رسانه ای حضور می یابند و با توجه به روابطی که از برکات چای خوری نصیب شان شده قبایی ترمه برای خود در تحریریه رسانه ای و سازمان فرهنگی ای می دوزند، خلاصه حجره کوچکی برای خود باز می کنند و خدا می داند چه قدر تپه گل کاری نکرده! در دوران کاری شان بر جای نمی گذارند.
البته رسانه همسایه دیوار به دیوار فرهنگ است، باید گریزی نیز به این عرصه زد و اهالی این بخش از اصحاب خود روزنامه نگار پندار بدترند! از مظلومیت فرهنگ همین بس که همه اقشار خود را فعال فرهنگی می دانند، طراح و تئوریسین بخش های فرهنگی و نظریه پردازانی که به کمتر از ژنرال فرهنگی نسبت به نام گذاری خود قائل نیستند.
شخصا به جایگاه ویژه پیشکسوتان هر عرصه ای ارزش قائلم و خود نیز برای پاسداشت بزرگان در جاهایی که فرصتش بوده به این تکلیف عمل کرده ام. اما خاطرم هست که در مجلسی یکی از عزیزان که خیلی هم دوستش می دارم گفت: اگر بخواهیم بگوییم در این جمع چه کسی از همه حرفه ای تر است، فلان فرد است که سالیان درازی است که حوزه فعالیت داشته و پیشکسوت تر است...
سلمّنا! تاکید و توجه به قدمت افراد کار درست و عقلانی ای است، اما قدمت حضور در هر حوزه ای برای سنجه پیشکسوتی افراد شرط لازم هست اما قطعا شرط کافی نیست. چرا که برخی آدم ها اساسا مسیر را اشتباهی آمده اند حتی اگر سال ها در آن ساحت حضور داشته باشند آدم های معمولی ای و متوسطی هستند و تمایز ویژه ای با دیگر افراد ندارند و اصطلاحا صاحب سبک نیستند.
نکته حائز اهیمت دیگر این است که، مگر می شود کسی اهل فرهنگ و رسانه باشد اما شعر را نشناسد و حداقل چند رمان مطرح جهان را نخوانده باشد؟ مگر می شود اهل رسانه باشی و زبان مردم ایران که به گفته بزرگان ارتباطات و جامعه شناسان (دکتر خانیکی یکی از این افراد است) زبان شعر است را ندانی؟ بدیهی است اهل رسانه ای که در این مسئله ذوق و سلیقه ای ندارد، کمیتش در توانش رسانه ای، انتخاب تیتر، و ایضا تحلیل درست خواهد لنگید.
در زبان آذری مثل معروفی هست که می گویند «هیکلی چوخ، غیرتی یوخ!» یعنی از دور هیاهوی شان گوش عالم را کر می کنند، اما در عمل آن ها همان کسانی هستند حتی یک یادداشت که سناریوی ساده ای داشته باشد نمی توانند، بنویسند، وقتی حتی در حوزه های حرفه ای و تخصصی جز بازیگری در شبکه! مهارت دیگری ندارند و اساسا با شبکه زنده اند نه با مهارت ها و شخصیت بزرگ خود! افرادی که به اسلوب چهارگانه سخنوری «شنیدن، خواندن، نوشتن و در نهایت سخنوری» تسلط مناسبی ندارند و... عرضم این است که یک فعال فرهنگی رسانه ای باید «full skil » باشد. پر رنگ شدن روزنامه نگاری چند رسانه ای در روزگار ما یکی زا مصداق این مسئله و پر رنگ بودن مهارت هاست.
فی الحال و با این مقدمه باید عرض کنم
معتقدم در حاضر یک مسمومیت مهلک رسانه ای دامنگیربسیاری از ما شده و البته متوجه هم نیستیم و آن تلگرام خوانی، خبرخوانی و بدون تحلیل صحیح و خوانش مطالب نامعتبر شبکه های اجتماعی و و رسانه های ضد انقلاب است.
مادام که بعضی از ما اینگونه ایم! دانسته هایمان مشتی نادانی با پوشش دانایی، الویت هایمان درجه چندم و فهم تحلیل مان از جهان پیرامون غلط و نا واقعی است..
اینکه چنین جامعه ای چه خطراتی تهدید می کند در تواریخ امم پیشین ابل مطالع و درک است. رشته ارتباطات یکی از دروسی است که در سازمان به نگاه عمومی به آن می شود در حالی که بسیار تخصصی است. رشته ای که آدم ها با تیپ سازی قلابی در اجتماع جلوه فروشی می کنند.
خدا رحمت کند شهید آوینی را در خاطراتش نوشته بود: «من سال ها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی زیسته ام. ریش پروفسوری و سیبیل نیچه ای گذاشته ام و کتاب تک ساختی»هربرت مارکوز را بی آن که خوانده باشک اش طوری دست گرفته ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: «عجب فلانی چه کتاب هایی می خواند، معلوم است که خیلی می فهمد.!» عرضم این است که انسانی که به خودشناسی طبقاتی رسیده باشد می داند کجای عالم ایستاده...
در پایان باید عرض کنم، هزینه اعتماد به این اطوار قلابی در بزنگاه ها و بحران هاست که گریبان مردان بزرگ را خواهد گرفت که آن روز بسیار دیر شده است. البته این مسئله در دستگاه های خصوصی به خاطر درگیر بودن سود و زیان سازمان شان کمتر دچار اشتباه در تشخیص می شوند. امیدوارم که روزی مدیران شناخت و تشخیص شان در درک این بازی نافذ تر شود.
رضا شاعری
کلمات کلیدی :