آماده ایم آماده . ..
کلمات کلیدی :
عشق بعضی وقتها از درد دوری بهتر است
بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است
توی قر آن خوانده ام... یعقوب یادم داده است:
دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است
نامه هایم چشمهایت را اذیت می کند
درد دل کردن برای تو حضوری بهتر است
چای دم کن... خسته ام از تلخی نسکافه ها
چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است
من سرم بر شانه ات ؟..... یا تو سرت بر شانه ام؟.....
فکر کن خانم اگر باشم چه جورب بهتر است ....؟
سد رضا یه چیزی می گم تو رو به جدت نه نیار
-چیه بگو
فردا برو بازار یه عبای نو بخر اینجا تهرونه خوبیت نداره
****
-زهرا سادات بده دستتو ببینم انگار داره خون میاد
-چیزی نیس آسد رضا قالی می بافتم یه کم زخم شده زخم که دیدن نداره
*****
-این برس رو برا تو گرفتم
-چه خوشگله
-به شرطی که باهاش موهاتو جلو خودم شونه کنی
****
-آسد رضا شما تا حالا سرمن داد نزده بودید هزار ماشالا صداتونم خیلی بلنده خدا منو بکشه ناراحتتون کردم
-....
*****
همه ی این دیالوگهای درخشان مال فیلم طلا و مسه
ضمنا من توی آرشیو عاشق و معشوقای اسطوره ای(لیلی مجنون.فرهاد و شیرین . وامق و عذرا.رومئو ژولیت.ویس و رامین)از این به بعد زهرا سادات و آسید رضا رو هم وارد می کنم
فکر کنم زنش بود
عقب موتورش نشونده بودش و
"حکیم شرق" رو گلوله میرفت
کچل بود
خودش کلاه کاسکت نذاشته بود سرش
داده بود زنش بذاره
جالب بود
زن چادری با کلاه کاسکت
یکی دو کیلومتری پشت سرشون رفتم و
نخودی می خندیدم
من داشتم یه صحنه عاشقانه فوق العاده می دیدم
از نوع ایرانی
قبول ندارین؟