سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن کس که بی دانش دست به کاری زند، بیش از آنکه اصلاح کند تباه می سازد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

تقسیم عادلانه

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/18 3:20 عصر

 

 

 

 

تقسیم عادلانه

من همسن و سال پسر تو هستم

 

تو همسن و سال پدر من هستی

 

پسر تو درس می‏ خواند و کار نمی‏ کند

 

من کار می‏ کنم و درس نمی‏ خوانم

 

پدر من نه کار دارد نه خانه

 

تو هم کار داری هم خانه هم کارخانه

 

من در کارخانه ی تو کار می‏ کنم

 

و در این کارخانه همه چیز عادلانه تقسیم شده است

 

سود آن برای تو، دود آن برای من

 

من کار می‏ کنم، تو احتکار می‏ کنی

 

من بار می‏ کنم، تو انبار می‏ کنی

 

من رنج می‏ برم، تو گنج می‏ بری

 

من در کارخانه‏ی تو کار می‏کنم

 

و در اینجا هیچ فرقی بین من و تو نیست

 

وقتی که من کار می‏ کنم، تو خسته می‏ شوی

 

وقتی که من خسته می‏ شوم، تو برای استراحت به شمال می‏روی

 

وقتی که من بیمار می‏ شوم، تو برای معالجه به خارج می‏ روی

 

من در کارخانه‏ ی تو کار می‏کنم

 

و در اینجا همه‏ ی کارها به نوبت است

 

یک روز من کار می‏ کنم، تو کار نمی‏ کنی

 

روز دیگر تو کار نمی‏ کنی، من کار می‏ کنم

 

من در کارخانه‏ ی تو کار می‏کنم

 

کارخانه‏ ی تو خیلی خیلی بزرگ است

 

اما کارخانه‏ ی تو هرقدر هم بزرگ باشد،

 

از کارخانه‏ ی خدا که بزرگ‏تر نیست

 

کارخانه‏ ی خدا از همه‏ی کارخانه‏ ها بزرگ‏تر است.

 

در کارخانه‏ ی خدا همه‏ ی کارها به نوبت است،

 

در کارخانه‏ ی خدا همه چیز عادلانه تقسیم می‏ شود.

 

در کارخانه‏ ی خدا همه کار می‏کنند

 

در کارخانه‏ ی خدا حتی خدا هم کار می‏ کند.

 

 

 

منبع: کتاب بی بال پریدن، مرحوم  استاد قیصر امین‏ پور




کلمات کلیدی :

نهج البلاغه

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/17 6:38 عصر

امام علی (علیه السلام):


همانا این دلها همانند بدن ها افسرده می شوند، پس برای شادابی دلها سخنان زیبای حکمت آمیز بجویید...*

 

کسی که میان خود و خدا را اصلاح کند، خدا میان او و مردم را می آراید و کسی که کار قیامت خویش را منظم گرداند، خدا کار دنیایش را مرتب می سازد و کسی که خود را اندرز دهد، خدا نگهبانش خواهد بود...**

 

چون سختی ها به نهایت رسد، گشایش پدید آید و آن هنگام که حلقه های بلا تنگ گردد آسایش فرا رسد... ***

.

.

پی.اس1: * نهج البلاغه – حکمت 91...

پی.اس2: ** نهج البلاغه – حکمت 89...

پی.اس3: *** نهج البلاغه – حکمت 351...




کلمات کلیدی :

نسیم

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/17 6:31 عصر

 

 

 

نه نسیم می‌وزد


نه صدای آوازی می‌آید


و نه در داستانی که می‌خوانم

 

قهرمان کاری می‌کند


زمــان


کند می‌گذرد بی‌ تو…


روغن‌کاری می‌خواهد


این چرخ قدیمی...*

 

.

.


* رسول یونان.




کلمات کلیدی :

پیر ما گفت که جنگ است قلم بردارید

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/14 3:10 عصر

سید

گفتند که عبد وبه فرمان که ای      دیوانه ای عاقل و فرزانه نه ای

گفتم به اشارتی به عکسش گفتم    سید علی حسینی خامنه ای

 




کلمات کلیدی :

پیرمرد باصفای محله ما

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/14 2:57 عصر

 

دست نیایش


توی مسجد محله ما پیرمرد نازنینی هست که اهالی مسجد و محل خیلی دوستش دارند. او سال‏ هاست که بازنشسته شده و در حوالی مسجد خودمان ساکن است و تا جایی که یادم می آید مسئول امور مالی مسجد بوده. پیرمرد مو سپید و دل‏نشین بر خلاف اکثر هم سن‏ و سال‏هایش که دیگر حال و هوای خوش‏پوش بودن و غیره را ندارند، به خودش خیلی می‏ رسد. صبح و عصر فرقی نمی کند، هر وقت اهالی محل، دوستان، پیر و جوان و مسجدی‏ ها را می‏بیند با تک تک آنها چنان احوالی‏ پرسی مفصل و بانمکی می‏ کند که کِیف آدمی کوک می‏شود.

کوچکتر و بزرگتر را احترام می‏کند و خوش‏ برخوردی‏ اش لااقل در بین ما چند نفر"بچه های کانون" زبانزد است. حتی وقتی حاج جواد جبلی تأکید می کند او در جلسات کانون به عنوان بزرگتر حضور داشته باشد، با این حال با همان طمأنینه خاصش همیشه می گوید: "تا وقتی جوانترها هستند همه چیز رو به راه است."

او جزء آدم‏هایی است که گرد و غبار روزگار دلش را پیر نکرده. همیشه و دایماً سرزنده و خوش برخورد است. چرا که مومن دلش همانند پسته‏ ای می‏ ماند که درونش سرخ و لبانش خندان. به همه اینها آرامش پیرمرد را هم اضافه کنید که این روزها چون "دُرّ نایابی" شده که امروزه اگر کسی داشته باشد خلق الله هم با اوست. این را می‏ توان از رسیدگی به حساب و کتاب مسجد خوب فهمید که با چه حوصله ‏ای به امور مالی مسجد رسیدگی می‏کند.


شب‏های قدر آمد و گذشت. اما پیرمرد کمی مریض احوال بود و نای حرف زدن نداشت، با این حال آمده بود تا از فریضه الهی بی‏بهره نماند. با تمام مریضی و کهولت سن خودش را رسانده بود. این هم از آرامش و سعی و توکلش برمی‏آید . . .

اما در ته چشمانش آن آرامش همیشگی موج می‏زند. آن شب حال خوشی داشتم به این فکر می‏ ردم ای کاش این حال خوش مثل آرامش و مهربانی مثال زدنی «حاج آقا رحمانی» در من هم ماندگار شود و ای کاش بعد از این ماه مبارک همان آدم سابق نشوم. دعا کنیم حال جمیع بیماران و همچنین پیرمرد دوست داشتنی مسجد ما بهبود پیدا کند. "آمین"

                                                رضا شاعری




کلمات کلیدی :

سلام ای هشتمین قاموس احساسات شب بو ها

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/14 2:46 عصر

امام رضا

 

 

 

ساعتی نیست که عازم ساحت مقدست شده‏ایم، تا حریم تو راه بسیار است و لحظه‏ هایی که برای شوق زیارتت لحظه شماری می‏کنند، همه‏ ی خیابان‏ ها، همه ‏ی راه‏ها، همه و همه رنگ و بوی تو را دارند.

مهربانا این را خود بهتر می‏دانم من نبوده‏ام که آمده ‏ام؛ تو آوردی مرا، من نبودم که خواستم تو خواستی مرا، تا طواف کنم حرمت را، من نخواستم که گریه کنم تو خواستی، من حاجتی نخواستم تو خود از دریای بیکرانت به من عطا فرمودی، آقا! اصلا در مقابل شما زبانم بند می‏آید وقتی کرامت رضوی و هیبت حیدری‏ ات را در گوشه گوشه ‏ی حرمت درک می‏ کنم، دوست دارم که هر چه خواستم هر چه که هست برای رضای تو باشد و رضای تو رضای خداست.

رضا! حتی نامت هم خشنود است.

صحن آزادی، اذن دخول از اینجا شور و حال دیگری دارد.

به صحن عتیق که می‏رسم بعد از سلام، زیارتِ پنجره فولادت دل را به وجد می‏آورد. پنجره فولاد، نه، پنجره‏ی رفعت بیکران امام،»جایی که در آن کار نبوی عیسی بن مریم را به وضوح می‏توانی ببینی!»

به هر صحنی که وارد می‏شوی دری دارد و هر در دریست از درهای بهشت؛ به مسجد گوهرشاد که می‏رسم، اگر توفیق دهی 2رکعت نماز عشق می‏ خوانم قربه الی الله، همه اینجا در دل خود دردی دارند و رازی و نیازی که درمانش تویی و همه جا دار شفاست و همه جا حریم معنا

مولای من ساحت تو عالم را تسخیر کرده. اینجا معراج‏الرضا در هر جایش که پا می‏ گذاری، سراسر آرامش است.

کسی قدم به حرم، بی ‏مدد نخواهد زد

بدون واسطه دم از احد نخواهد زد

برو گدای رضا شو که این امام رئوف

به سینه‏ ی احدی دست رد نخواهد زد 

                                                   رضا شاعری




کلمات کلیدی :

شبیخون فرهنگی

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/7/14 2:9 عصر

 

شبیخون فرهنگی

 



واعتصموا به حبل الله جمیعا ولاتفرقوا

چه معنای جالبی دارد. مردانی که روزگاری به قول امام راحل‏مان تاریخ اسلام، جز یک برهه از صدر اسلام جوانانی مثل جوانان ایران ما سراغ ندارد و ملتی مثل ملت ایران در تاریخ ثبت نشده است. این را می‏خوانم و به ملت‏مان می‏بالم، به برادرانم و سرنوشت افتخار آمیزی که رقم خورد برایمان. در یکی از یادداشت‏های محمد حسین جعفریان (روزنامه‏نگار) می‏خواندم که نوشته بود هر وقت نقشه دوران صفویه و قاجاریه و نقشه‏ای که تحویل ما داده‏اند را نگاه می‏کرده همیشه حرص می‏خورده، تا جایی که حتی جدایی بحرین اشکش را در آورده بود.

بازهم کمدی پافشاری مجامع بین‏المللی و تحریک قدرت‏طلبان بومی و به واسطه آنان تحریک مردم و یک صندوق رأی قلابی و جدایی شدن تکه‏ای از یک سرزمین از پیکرشان، چند جزیره را به راحتی از ما گرفتند. اما حتی یک گلوله هم شلیک نشد و این شد که از تاریخ متنفر شد. اما وقتی جمله معروف حضرت امام را می‏بینم واقعاَ باید تأملی کرد و دید که سیاست‏مداران و جوانان یک پارچه آن نسل با اتکا به ولی‏شان کارهای خدایی می‏کردند. وقتی با مقاومت، شهادت، جهاد، ایثار، تمام اراضی اشغالی را از دست مزدوران بعثی آزاد کردند. می‏خواهم بگویم این بار هم که حمله شد مجری برنامه همان نظام سلطه بود.

«همان طراحان و نظریه‏پردازان تفرقه بینداز و حکومت بکن» اما این بار معادلاتشان را عده‏ای جوان به هم زدند و این مایه افتخار است.

جنگ تمام شد اما نظام سلطه مثل همیشه بی کار ننشسته و با طراحی‏های دقیق وغفلت ما وارد فتنه‏های جدید خواهد شد. یادمان باشد که چه بر ما گذشت و چه پرچم با ارزشی را به ما سپردند و رفتند. حالا نوبت ماست در فضایی آکنده از گناه و سیاهی و غربت و بوی نفاق و دود سیگار برگ پادشاهان رسانه و زیر بارانی از هجمه و شبهه و شبیخون فرهنگی و درپناه سوره والعصر و دعای خیر امام خامنه‏ای و امت شهیدپرور به سوی جبهه‏ی سخت، در جنگی نرم روان شویم تا دنباله باطل را قطع کنیم و ریشه شجره فتنه را برکنیم و جهان را آماده ظهور مولایمان کنیم. انشاءالله

رضا شاعری




کلمات کلیدی :

<   <<   6   7   8   9      >
قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ