سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یاری دهنده ترین چیز بر رشد خرد آموزش است . [امام علی علیه السلام]

بابا حاجی

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 95/1/13 8:4 عصر

 

بسم الله

بابا حاجی، پدربزرگ انقلابی و باصفای همسرم است. مردی که علیرغم اینکه پا به سن گذاشته است هنوز خوش پوش و خوش تیپ است. چند شب پیش که برای عید دیدنی در خانه اش جمع شده بودیم. فرصتی شد تا پای خاطرات زلالش از ایام مبارزاتش، قبل از انقلاب و بعد از آن بنشینم.

حاج عیسی خسروی از فعالان انقلابی در استان مازندران بوده است. در صحبت هایش از رفاقتش با شهید عباسعلی ناطق نوری گفت و نوارها و اعلامیه هایی که با واسطه از او می گرفته و از شهر نور تا رامسر با پیکان شخصی اش توزیع می کرده است. چندین بار توسط شهربانی دستگیر شده بود. در یکی از دستگیری ها در جواب رییس شهربانی که پرسیده بود مگر تو زن و بچه نداری؟ چرا نمی روی پی زندگی ات! گفته بود: «تمام زندگی ام و خانواده ام را در راه اسلام و امام(ره) فدا می کنم، رفقای من را دستگیر کرده اید، حالا توقع دارید من بروم و یک جا آرام بنشینم؟».


از خانه ای که برای جنگ زده ها و خانواده هایشان به خصوص احمد عزیزی، شاعر انقلاب  تهیه کرده بود گفت، از فرماندهی کمیته انقلاب اسلامی در شهر نور و محمود آباد و حماسه ششم بهمن در میدان هزار سنگر که با تعدادی از همکارانش، چهل تن از منافقین را دستگیر کرده بودند. همه این خاطرات را سال های سال با خط خوشی، واژه به واژه در دفتر خاطراتش به نخ کشیده است. یک تاریخ شفاهی مستند که به نظرم باید مسوولین استان مازندران از دست ندهند. از اینجا به بعد چند خطی از زبان خودش برایتان نوشته ام:  

 بابا حاجی

 

                                        عیسی خسروی 

                                                                                          شهید عباس خسروی

(بعد از پیروزی انقلاب، شهید ناطق نوری گفته بود: میخواهم اولین شخصی را که در شهر نور ملاقات کنم آقای خسروی باشد. آمد و شام آن شب را در منزلم مهمان بود. من که به تازگی در کمیته مشغول شده بودم را سفارش کرد تا مسولیت آنجا را به عهده ام بسپارند. البته آن ایام فقط چند نفر بودیم که سال ها مشغول فعالیت بودیم. قبول کردن چنین مسوولیتی دردسر داشت چرا که منافقین صاحب قدرت و سرمایه بودند و درصدد ضربه زدن به تشکیلات نو پای انقلاب. الحمدالله به همت مردم و به یاری خدا با کمترین امکانات آن ها را سر جایشان نشاندیم.با یکی دو تا اسلحه به مبارزه با منافیق می رفتیم. خدا با ما همراه بود هر جا که وارد می شدیم با اولین تیراندازی مردم به جمع ما ملحق می شدند.

سرهنگ اسماعیلی فرمانده اسبق پلیس راه کشور معاون من بود سپس فرمانده کمیته رامسر شد. ایشان جوان بااستعدادی بود اما با درخواستش مبنی بر ادامه تحصیل در پایتخت موافقت نکردند، بنده پیگیری کردم و ایشان به تهران منتقل شد و الحمدالله به جایگاهی که لیاقتش را هم داشت رسید. 

بابا حاجی، در عملیات_بیت_المقدس یکی از فرزندانش به درجه رفیع جانبازی نایل آمد، و فرزند دیگرش در کربلای4 در قامت #غواصان رشید #لشگر25 خلعت شهادت به تن کرد.

 

پی نوشت: این روزها یکی دیگر از فرزندانش که در در #نسل_سوم_انقلاب قد کشیده است در جمع #مدافعان_حرم در حال پاسداری از انقلاب اسلامی است.

نفر سوم از سمت راست تصویر حاج عیسی خسروی پدربزرگ عیال ماست.

رضا شاعری




کلمات کلیدی :

شهید شاعری در یک نگاه

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 95/1/8 12:5 عصر

بسم الله
محمد علی گودینی نویسنده ادبیات انقلاب اسلامی و ادبیات داستانی، زندگی نامه داستانی شهید جواد شاعری از شهدای دارالشهدای تهران و مسجد حمزه سیدالشهدا واقع در محله آذری را و امام زاده حسن (ع) را برای مخاطب بزرگسال به نگارش در آورده است.
شهید شاعری که از جمله غواصان ورزیده سال های دفاع مقدس و معاون آموزش نظامی بسیج ناحیه ابوذر تهران بوده است. این شهید هم محله ای در بسیاری از عملیات ها به عنوان خط شکن حضور موثر داشته است. همین توان فیزیکی و دانش بالای نظامی باعث شد تا همرزمانش نام «جواد چریک» را به او بدهند. شهید شاعری علاوه بر غواصی دوره های چتربازی را هم به طور کامل گذرانده بود و در کانون میثم که واقع در خیابان عبید زاکانی ست سال ها ورزش کاراته را دنبال کرده بود. گودینی پس از نگارش کتاب نام این اثر را «چتربازی در امواج» انتخاب کرد. این کتاب در اسفند ماه سال 93 در دوازدهمین جشنواره کشوری سرزمین نور در بخش رمان رتبه نخست را کسب کرد.
این شهید والا مقام در عملیات فتح المبین به عنوان آرپی چی زن در مناطق عملیاتی حضور فعال داشت و چند روز بعد در خط مقدم عملیات الی بیت المقدس در حالی که مشغول شلیک آرپی چی بود به دلیل موج انفجار از ناحیه گوش و کم شدن شنوایی به درجه رفیع جانبازی رسید. وی پس از گذراندن دوره خدمت سربازی در نهاجا این بار در ناحیه ابوذر مشغول خدمت و آموزش نظامی به رزمندگان و بسیجیان دارالشهدای تهران (منطقه 17 ) شد. شهید شاعری به عنوان نیروی غواص و بسیجی، ساعاتی قبل از عملیات کربلای 4 عنوان به دلیل سوختگی و جراحت از عملیات باز ماند. وی با وجود این آسیب و سوختگی در بدن به دلیل اینکه برای آموزش او هزینه شده و برای ادای تکلیف در عملیات کربلای 5 به عنوان نیروی خط شکن در قامت رشید غواصان خط شکن گردان حضرت علی اکبر(ع) لشگر 10 سیدالشهدا(ع) ساعاتی پس از آغاز عملیات به همراه همرزمانش در گروهان نصر به فیض عظیم شهادت رسید و خلعت شهادت به تن کرد.

مزار این شهید در کاشانه زیبای شهدای تهرانی کربلای 5 در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) در قطعه 53 است. 

                           شهید شاعری

 

شهید شاعری، محمد علی گوینی،




کلمات کلیدی :

تاکسی / کرامت سادات

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 95/1/7 11:42 صبح

بسم الله...

 

تاکسی (1)

کرج... تاکسی... کرامت به سادات :rose:  توی کرج سوار تاکسی شدم

 

روی داشبورد ماشین مثل خیلی از ماشین های دیگه یه جمله دیدم که نظرمو جلب کرد

 

تا به حال جمله های زیادی دیده بودم، مثلا لطفا کمربند خود را ببنید/ لطفا سیگار نکشید/ وغیره... اما اینجا نوشته بود کرایه تاکسی برای سادات در محدوده ی کرج رایگان... کمی که گذشت ازش پرسیدم اخوی شما از کجا می دونی شخص مورد نظرت سیده؟؟ هرکی بگه سید هستم کرایه نمیگیری؟؟ گفت: آره. اما شاید واقعا نیت من خالص بوده

گفتم: چطور!؟ گفت: همون روز اول که اینو نوشتم، اواسط روز یه آقایی سوار شد.

 

                          تاکسی

 

موقع پیاده شدن مبلغی داد من مشغول این شدم که مابقی پول رو بدم که اون آقا رفت

 

اومدم پایین صداش کردم، آقا مابقی کرایه ات! زیاد دادی... یه نگاه کرد وگفت: تو محبت کردی و میخوای به ما که سادات هستیم کرامت کنی؛ اما خاندان ما خاندان کرامت هستند... پس ما باید به شما محبت کنم و کرامتمون بیشتر باشه... یاعلی

 

از اون موقع بارها این اتفاق برام افتاده...

 

#تاکسی 

#کرامت_سادات

#رضا_شاعری

#سادات

 




کلمات کلیدی :

از صدای سخن شعر

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 95/1/4 8:20 عصر


حسین آقای قرایی در این چند سال گذشته با فعالیت های چشم گیر فرهنگی حسابی سر زبان ها افتاده است. بارها در برنامه #عصرانه_ادبی# که (یکی) از کارهای رسانه ای و فرهنگی حاج حسین برای پاسداشت بزرگان ادبیات است. شاهد بوده ام که اساتید و بزرگان ادبیات حسابی او را نواخته اند و از اینکه بعد از مدتها توسط یک جوان پر شور و فعال مورد توجه قرار گرفته اند تقدیر و تشکر کرده اند. (در نگاه اول نام کتاب #از_صدای_سخن_شعر# نام از صدای_سخن_عشق را به ذهن متبادر می کند.) در این کتاب نگارنده تاریخ شفاهی پنج تن از شاعران و ادیبان انقلاب اسلامی را به روش مصاحبه مفصل به تصویر کشیده است.

 

 


سوالات و اطلاعات قرایی عزیز نشاندهنده مطالعات دقیق و گسترده او در این حوزه است.
از_صدای_سخن_شعر# چند برش طلایی دارد که وقتی خواندم خیلی لذت بردم. حتما یکی دو بخش از آن را در پست های بعدی کار میکنم. (خاطراتی از مرحوم مشفق_کاشانی...)
از آقا #علی_اصغر_بهمن_نیا# که زحمت انتشار کتاب را کشیده هم باید تشکر ویژه کرد. انصافا کار نشر را به خوبی وارد است و آثاری که منتشر می کند، هم از نظر محتوی قوی است و هم به لحاظ ظاهری زیبا و خوش رنگ و لعاب است.
پی نوشت/ 1:

پی نوشت/ 2: حسین آقای قرایی این روزها جدای از رفاقت، حق #استادی# نیز به گردن ما دارد. خداوند انءشالله حفظش کند و بر توفیقاتش بیفزاید.
#حسین_قرایی#
#نشر_نارگل#
#از_صدای_سخن_شعر#
#تاریخ_شفاهی#
#مشفق_کاشانی#
#ایرج_قنبری#
#محمد_صادق_رحمانی#
#علیرضا_قزوه#
#مصطفی_محدثی_خراسانی#




کلمات کلیدی :

بی مادریم و حوصله شرح قصه نیست

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 94/12/22 4:47 عصر

بسم الله...


و فاطمه در شبی که داشت تمام هجده سال شکوه عمر خود را به تاریخ می سپرد
نگاهی به چهره از اشک خیس علی داشت
و چون پیش مرگی فاتح
زیر لب زمزمه می کرد
ای مولا و ای سرو من
و ای مقتدای فاطمه

«بشکست اگر سبویی / سر خم به می سلامت »

 

پی نوشت: آفتاب و به امر تو سحر می آید

* بی مادریم و حوصله شرح قصه نیست

السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

                                                حضرت فاطمه

التماس دعا

رضا شاعری




کلمات کلیدی :

بابا دور است / مدافعان حرم

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 94/12/16 12:37 عصر

بسم. الله...
وقتی پدر نباشد...
وقتی که تنها شش سال داشته باشی
وقتی که خانم معلم در کلاس جمله سازی از بچه ها می خواهد با کلمه دور جمله بسازید...
و تو که تنها شش سال بیشتر نداری و روی کاغذ می نویسی( بابا دور است)

بابا دور است/ ابوالفضل خسروی



پی نوشت: دیروز پسردایی شش ساله ام در کلاس جمله سازی برای کلمه دور، جمله (بابا دور است) را نوشته بود. غصه تمام وجودم را گرفته...
ما هم این روزها را داشته ایم و خوب درکش می کنم.
#مدافعان_حرم#با_کودکان_حرم#
#والله_خیر_حافظا_و_هو_ارحم_الراحمین#
دایی عزیزم خدا حافظت باشه
 

التماس دعا/
رضا شاعری// حضرت عیال




کلمات کلیدی :

شهید مرادخانی: با پنج هم شده وارد عملیات می شوم

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 94/12/16 12:24 عصر

بسم الله...
#لحظاتی_قبل_از_شهادت#

بعد از اینکه دایی هادی عزیز از سفر برگشت خاطراتش با حاج محرمعلی مرادخانی که فرمانده گروهانش بود پرسیدم و به شیوه مصاحبه در خبرگزاری فارس منتشر شد. عکسی که مشاهده میکند ساعاتی قبل از شهادت سردار شهید محرمعلی مراد خای ست.  توجه شما را به این خاطرات جلب میکم:
پاسدار شهید محرمعلی مرادخانی از فرماندهان لشگر_ویژه_25_کربلا# در زمان هشت سال دفاع مقدس بود.

وی راهپیمایی اربعین و زیارت حرم سالار شهیدان را در میانه راه رها کرد و برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم(س) عازم سوریه شد. هادی خسروی یکی از نیروهای این شهید والا مقام خاطرات خود را در ساعاتی قبل از عملیات از شهید مرادخانی اینگونه روایت می کند:

نماز مغرب تازه خوانده بودیم که حاجی مرادخانی نقشه عملیات را آورد در اتاق ما و روی زمین پهن کرد. و تعدادی از بچه ها دور آقای مرادخانی دایره زدند. به هر تقدیر فرماندهان به جمع بندی رسیدند و بعد از شام نقشه را برای سردار شهید مرادخانی به دیوار زدیم. او با با یک اقتدار خاصی گفت: «هر کسی نمی تواند بیایید بعد از جلسه به خودم بگوید من فقط پنج نفر نیرو داشته باشم عملیات را شروع می کنم». بچه های گروهان که الحمدالله با صحبت های حاجی روحیه مضاعفی گرفته بودند به شوخی و البته با یاد واقعه عاشورا و حضرت سیدالشهدا(ع) به سردار مرادخانی گفتند: حاجی چراغ ها را هم خاموش کنید تا هر کس خواست راحتتر برود. *صحبت هایش به بچه ها آرامش خاصی داد.

                           شهید محرمعلی مرادخانی



صحبت هایش را با استعانت به خدا و اهل بیت شروع کرد و گفت: «همه ما برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) آمدیم و باید حلب را آزاد کنیم» همه بچه ها را به صبر و استقامت توصیه کرد و با یک اطمینان خاطری مدام تاکید می کرد: «اگر با قدرت بجنگیم پیروز می شویم و دشمن را نابود می کنیم». حرف هایش آرامش خاصی به بچه های گروهان که غالبا هم سن و سال فرزندانش بودند می داد. *نقشه عملیات ده درصد عملیات است
گفت: بچه ها دقت کنید که این نقشه 10 درصد کار است ما هر چه روی کالک فضای عملیات را بخواهیم ترسیم کنیم در میدان نبرد اتفاقات دیگری رخ می دهد که منطق سازگاری ندارد وقتی وارد میدان رزم شدید گشایش هایی رخ می دهد که پیش نیاز آن ایمان و توسل شماست. این را ما در جنگ تجربه کردیم و شهدای ما و رزمندگان ما در آن دوران باشکوه اجرا کردند و حماسه آفرینی کردند و موفق شدند قطعا شما هم موفق می شوید». در این عملیات آقای مرادخانی و سه تن از همرزمان ما به شهادت رسیدند.یکی از فرماندهان سپاه قدس بعد از عملیات با گردان ما دیداری داشت و در سخنرانی اش گفت: «گره ای در این منطقه بود که بعد از مدت ها باز شد» بعد از عملیات یاد صحبت های شهیدانه حاجی مرادخانی افتادیم و اینکه انگار قرار بود این گره به واسطه و حضور او باز شود.
#شهید_محرمعلی_مرادخانی#مدافعان_حرم#لشگر_25#مصاحبه#هادی_خسروی




کلمات کلیدی :

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ