ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/12/6 5:52 عصر
دختری از جنس نورم نام من صهبای بابا
می نشینم روی قلبش می شوم شیدای بابا
می برد بابا مرا تا آسمانها روی ابرا
بال و پر چون می گشایم می شوم پرهای بابا
میشوم مانند قرص ماه من در آسمانها
می وزد وقتی نسیم بوسه ی زیبای بابا . ..
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/12/3 2:12 عصر
یادتونه این نوشته رو چند وقت پیش زده بودم؟؟؟به لطف دوستان برگزیده شدش.
حالا الان 4 روزه که دخدر دار شدم ...
بابا که شدم
به دخدرم پول تو جیبی نمیدم
تا یواش از پشت سرم بیاد
دستاشو حلقه کنه دور گردنم
موهاشم بخوره تو صورتم
در ِ گوشم پچ پچ کنه
بگه بابایی بهم پول میدی ؟ داریم با بچه ها میریم بیرون ...
موهاشو بزنم کنار . ماچش کنم ، بگم برو از جیبم وردار بابایی
به خاطر دخدرم هم که شده ، یه روزی بابا میشم !!
2)
نبینم روی ابروت خم بیاری
نبینم غصه باشه کم بیاری
یعنی میشه من اون روزو ببینم ؟
توچایی دم کنی واسم بیاری ؟
پانوشت: یک شنبه 29 بهمن ساعت 21:50 دقیقه مسافر ما اومد. ساعت 10:5 دقیقه که بهم گفتن انگار یکهو همه چی استپ کرد. خیلی جالب بود. وقتی گفتن برو از ژایین وسیله بخر باید بودید و می دید که چطور 6تا طبقه رو رفتم پایین و اومدم ...
به ما گفته بودن محمد مهدیه اما یک هفته مونده بود که بلیطش صادر بشه گفتن صهبا خاتونه. .. و برادر و دوست عزیزم رضا که همون شب خودشو رسوند بیمارستان تا منو دید با ذوق و شوق گفت انا اعطیناک الکوثر . .. انشالله که همینه دعا کنید که راهش راه اهلبیت و مادرمون حضرت زهرا باشه. ..دعا کنید که ما تکلیفاتمون رو براش خوب انجام بدیم. دعا کنید خدا کمکمون کنه ...
گلاب قمصر کاشانو دارم
تو قلبم قدرت طوفانو دارم
برای سالهای پیر بودن
عصا میخوام چیکار؟صهبا رو دارم
خداوندا میگن شاهی امیری
دعای بنده هاتو می پذیری
عزیز از من توی جنگ خیلی گرفتی
زبونم لال اینو پس نگیری
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/11/14 7:40 عصر
امروز به جهانیان میگوییم این امام عظیم، نوه? پیامبر خدا و این دین پیامبر خداست. حسین، کربلا، اهل بیت، صحابه و امت این پیامبر هر چه دارند از این پیامبر عظیم، محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است. پس به هیچ وجه هیچ کس خیال نکند، در عرصه? این پیکار امکان تساهل یا گذشت هست.
پس همان گونه که آغاز کردیم، به پایان میبریم:
ای پیامبر خدا… جان و خونم… پدر و مادرم… خانواده و فرزندانم… و همه? اموالم… و هر چه خدا مرا از آن بهرهمند ساخته… فدای کرامت تو… و آبرو و شرافت تو… خونهای ما… جانهای ما… فرزندان ما… زندگی ما… بیارزش است در برابر… کرامت پیامبر خدا… آبروی پیامبر خدا… شرافت پیامبر خدا… و خدا شاهد آنچه میگوییم است… و خونهای شهدایمان شهادت میدهند… و زخمهای جانبازانمان شهادت میدهند… و خانههای ویرانمان شهادت میدهند… تا آخرین قطره? خونمان… سکوت نخواهیم کرد… در برابر توهین به پیامبرمان… و فریادمان خروشان خواهد ماند… «لبیک یا رسول الله»... .
این جملات، جملات پایانی سید حسن نصرالله در راهپیمایی لبنانیها در اعتراض به ساخت فیلم توهین آمیز ضد اسلامی در آمریکاست؛ جملاتی که نشان دهنده روح یگانگی مسلمانان در مسألهای همچون اهانت به رسول خداست. در زمانی که در برخی از کشورهای عربی، القاعده و طرفداران القاعده با خشونت و قتل و عام در زمین غرب بازی میکنند و اسلام را آنگونه که غرب میخواهد به دنیا معرفی میکند، سید حسن نصرالله فرصت مغتنمی است. کسی که اهانت به رسول رحمت را برنمیتابد و این فرصت را زمینهای برای اتحاد همه مسلمانان میداند و چنان حماسی غیرت خود را بر دین و رسول خدا نشان میدهد که تردیدی برای طرف مقابل باقی نمیگذارد که باید سر در جیب خاموشی فرو برد.
سید حسن نصرالله و مردم لبنان در اعتراض به جسارت آمریکاییها، احساسات اصیل مسلمانانی را نشان میدهند که رسول خدا و رسالتش را تکمیل کننده مکارم اخلاق میدانند و پیوند وفای خود با رسول خدا و رسالتش را با زبان احساسی بیان میکنند که روح انسانهای آزاده را به جنب و جوش وامیدارد؛ این صدا، صدای اعتراض خاموش نشده است. این فریاد، فریادی است که خاموش شدنی نیست.
ای پیامبر خدا… جان و خونم… پدر و مادرم… خانواده و فرزندانم… و همه? اموالم… و هر چه خدا مرا از آن بهرهمند ساخته… فدای کرامت تو… و آبرو و شرافت تو… خونهای ما… جانهای ما… فرزندان ما… زندگی ما… بیارزش است در برابر… کرامت پیامبر خدا… آبروی پیامبر خدا… شرافت پیامبر خدا… و خدا شاهد آنچه میگوییم است… و خونهای شهدایمان شهادت میدهند… و زخمهای جانبازانمان شهادت میدهند… و خانههای ویرانمان شهادت میدهند… تا آخرین قطره? خونمان… سکوت نخواهیم کرد… در برابر توهین به پیامبرمان… و فریادمان خروشان خواهد ماند… «لبیک یا رسول الله»....
دانلود سخنرانی حماسی سید حسن نصرالله (12 مگابایت)
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/11/7 5:45 عصر
بعد از تو
زندگی
چه لفظ مبتذلی بود
برای کوفه..
پ.ن: عرفان خونین شیعی با چله نشینی از محرم آغاز می شود..
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/11/3 1:4 عصر
نمی دونم چه جوری بگم، نمی دونم اصلا میشه گفت:...!!!!!!
الان 10ساله که شب های محرم یه حال و هوای دیگه ای دارم انگار روضه ی حضرت رقیه(س) برام یه نمک تازه ای داشت..
قبلترش وقتی روضه حضرت عباس میشنیدم . ...
10سال پیش شروع شد. ..
10سال پیش یه دوست شاعری داشتم که البته الان هم هست ... هر روز خاطراتشو با همسرش رو تو سرر سیدش مینوشت
روزی که پدرم فوت شد تو سر رسیدش رو فوت بابای من نوشت
امروز رضا مرد خونشون شد
و تو نشریه دیواری کانون بزرگ برام مطلب نوشت با همین تیتر و سه نقطه
امروز رضا مرد خونشون شد ...
چیزی نشد که شام عاشورا مثه بی بی شدم، انگار خواستن از اون به بعد یه جور دیگه تو روضه ها مهمونم کنن خواستن روضشونو جور دیگه ای درک کنم....
10سال پیش تو این روزها امضا شده بود که مثل بچه های اباعبدااله یتیم بشم ...و4بهمن وعده الهی انجام شد ...... آه بمیرم برایت زینب!
خیلی سخته پرپر زدن عزیزت رو جلو چشمت ببینی...!اما روحی للک الفداک یا زینب!
ولی پدر خوشا به احوالت که اون ور چند نفر بودن که منتظرت باشن ... میدونم که انشالله عاقبت بخیر شدی ... هرسال محرم یا تو روضه های اباعبدالله بیادتم .. . یاد اشک هایی که برا ارباب میرختی و من از تو یاد گرفتم که باید محب باشم محب آل الله. ..
و بدا به حال من..........
که حالا با این همه سال خاطره ی زیر خاک رفته...
حالا منم و کوله باری از درد، کوله باری از خستگی، کوله باری از روزهایی که بدون تو تو گذشتند و سوختم وساختم . ..
پدر رضا هم شکست، صدایش را نشنیدی؟
در روز دهم تبل عزا آوردند
یک داغ زجنس کربلا آوردند
آوار جهان روی سرم ریخت پدر
وقتی خبر مرگ تو را آورند..!
واشعاری که با خواندنشان گریه کردم ..
ای مرد ای مسافر ماتم سفر بخیر
ای غصه ات همیشه مجسم سفر بخیر
همپای اشک راهی کرببلا شدی
ای مرد روضه های محرم سفر بخیر
"محسن ناصحی"
کنار زائرش لبیک گفتی
تو با هر ذاکرش لبیک گفتی
صدایش را که عاشورا شنیدی
به «هل من ناصرش» لبیک گفتی..
و اینها را گفتم که:
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
این آخری یعنی که تو جواد دادشو رو به قربانگاه فرستادی ....
یعنی پاسخ به هل من ناصر ینصرنی ...
امسال هم قرار بود، فقط یک سال پیر تر شوم
افسوس!
هزار سال پیرتر شدم..!
اگر خیرتان رسید
برای شادی روح پدرم یک صلوات بفرستید ...
دلم برایش تنگ است..
فردا سالگردشه ..
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/10/28 5:3 عصر
آدمی ست و مشکلات
و انگار که این دو با هم زاده شده اند
و من این روزها درگیر مشکلاتی هستم که هر روز بیشتر روحم را و جسمم را می ساید و می خورد.
و شما ...
شمایی که به خدا نزدیکتر از منید
در دعایتان، در نمازتان و در هر حالی که به ذاتش متصلید مرا هم فراموش نکنید
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/10/19 12:21 عصر
+ اول این را دانلود کنید، بعد ادامه را بخوانید ...
نحن نجدّد بیعتنا مع الحسین علیه السلام کما جدّد الرجال والنساء لیلة العاشر بیعتهم مع الحسین، ونقول له لن نغادر کربلاءک ولن نترک مخیّمک. یا أبا عبدالله، لقد انقضی الزمن الذی یُسمح فیه لجسدک أن تَرضّه حوافر الخیول ثانیة؛ لقد انتهی الزمن الذی یُسمح فیه أن تُسبی نساؤک ثانیة؛ لقد انتهی الزمن الذی یستطیع أحد أن یُهدّد دین جدّک محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم ثانیة. کربلاؤک هذه یا سیّدی لن نغادرها سوف نبقی فیها، بأجسادنا وأرواحنا، بعقولنا وقلوبنا، بأقلامنا وبنادقنا، بحبّنا وبغضنا، بدمنا ودمعنا، حتّی نَلقی حفیدک مهدیّ هذه الأمّة وحفید رسول الله ومجدّد هذا الدین ومُظهر العدل الإلهیّ فی هذا العالم؛ ونحن إن شاء الله علی الموعد وفی الانتظار، لن نترک إمامنا وقائدنا لیخدعه أحد أو یَسلبه أحد أو یَقتله أحد أو یَقطع رأسه أحد أو یَسبی نساءه أحد؛ لقد کانت هناک کربلاء واحدة انتهت بهذه الفاجعة، ولکن فی أیّ أمّة تَحضر کربلاء بروحها لن تکون الخاتمة فاجعة، ستکون الخاتمة انتصاراً وعزّاً وشرفاً وکرامة...
ـــــــــــــــــــــ
ما با حسین علیه السلام دوباره پیمان میبندیم، همانگونه که آن مردان و آن زنان در شب عاشورا با حسین تجدید بیعت کردند. و به او میگوییم کربلایت را ترک نمیکنیم و از خیمهگاهت بیرون نمیرویم. یا اباعبدالله، گذشت آن زمان که بگذاریم پیکرت دوباره زیر سم اسبان لگدکوب شود؛ به پایان رسید آن زمان که بگذاریم خانوادهات دوباره به اسارت بروند؛ گذشت زمانی که کسی بتواند دین جدّت محمد صلی الله علیه و آله و سلّم را تهدید کند. آقای من، کربلایت را ترک نمیکنیم و در آن باقی خواهیم ماند؛ با جان و تنمان، با عقل و دلمان، با قلمها و تفنگهایمان، با حبّ و بغضمان، با خون و اشکمان، در کربلا باقی میمانیم تا فرزندت، مهدی این امت و فرزند رسول الله و احیاگر این دین و آشکارگر عدل الهی در این جهان را ملاقات کنیم. و ما إن شاء الله بر سر قرار و در انتظاریم. هرگز امام و رهبرمان را رها نمیکنیم تا کسی به او خدعه زند، یا او را غارت کند، یا او را بکشد، یا سر از تنش جدا کند، یا خانوادهاش را به اسیری ببرد؛ تنها و تنها همان یک کربلا بود که به آن فاجعه ختم شد؛ اما اگر روح کربلا در هر امتی دوباره ایجاد شود، هرگز به فاجعه ختم نخواهد شد؛ بلکه خاتمهاش پیروزی و عزت و شرف و کرامت خواهد بود...
کلمات کلیدی :