سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با دانشمندان همنشینی کن تا خوش بخت گردی . [امام علی علیه السلام]

مجلس چهارم

ارسال‌کننده : رضا شاعری در : 90/9/9 1:47 عصر


"مردی که سود نداشت1"


"فایده، کلمه ای این همه بی معنی نشده بود که ظهر آن روز شد".

مرد گفت: "پسر رسول! با تو عهد کرده بودم تا فایده دارم بمانم".

پسر رسول نشسته بود کنار تن خونی آخرین نفری که رفته بود میدان و سر و رویش غرق خاک و عرق بود.

مرد گفت: "تنها دو تن از یارانت مانده اند، پایان معلوم شده".

پسر رسول چیزی نگفت.
صدای مرد آهسته تر شد: "در ماندن من سودی نیست آقا! بگذارید بروم".
پسر رسول سر بلند نکرد. فقط گفت:‌ "کاش زودتر رفته بودی".

لحنش ناگهان نگران شد:
"اسبی نمانده از این سپاه عظیم چه طور پیاده می گذری؟"

از همان جا که نشسته بود، کنار تن خونی آخرین یار، دید که مرد سود و زیان، اسبش را پیش تر لابه لای خیمه ها پنهان کرده. دید که مرد سوار شد و دید که دور شد....

1.ضحاک ابن قیس مشرقی

 

منبع: "مجلس تنهایی"، فاطمه شهیدی





کلمات کلیدی :

قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ