نیمکت
یک نفر مرده
روی نیمکت
2نفره پارک . ..
کلمات کلیدی :
ساعتت که بر دست من
تیک تاک بی خیالش را ادامه می دهد
انگشتر و تسبیحت که د رکمد به خواب رفه اند
تخت چوبی ات که زیر تن من جیر جیر آواز میخواند
دیوار که قاب عکس ات را گم کرده است
لباسهایت که به تن همسایه فقیرمان چه می آید
بچه های شیطان محل که تو را از حافظه دیوارها پاک کرده اند
ولباس های رنگی مادر که کم کم سروکله شان پیدا می شود
همه تو را از یاد برده اند
راستی این بهشت زهرا چرا هر هفته دورتر می شود؟
وچرا شب های جمعه خرما انقدر گران . .. ؟
باید به آلبوم پناه برد
که هرگز تو را فراموش نمی کند
چند روز پیش 18آبان سالگرد محمد داداشم بود. یازده سال گذشت.
درد از دست دادنش کم شد. تسکین پیدا کرد. اما زخمش هنوز پابرجاست. از بچگی همیشه عشق روضه حضرت عباسو داشتم. الانم بعضی وقت ها اگه پا بده روضه مرحوم کافی با یه نواری ک واسه سالها پیش حاج محموده گوش میکنم . انقد اشک میریزم که دلم آروم بگیره. بعد فوت محمد داداش این حس بیشتر شد. بیشتر فهمیدم. که الان انکسر ظهری یعنی چی!! روزی که فوت شده بود روح الله مخبریان تو هیییت یه روضه دلی خوند البته یه بخشیش رو. واسه حضرت عباس. گفت اباعبدالله وقتی رسید بالا سر عباس. حضرت عباس یه نگاهی به داداشش کرد و گفت ای کاش این دم آخری دست داشتم ودر آغوشت میکشیدم .. . جیگرم کباب شد.
ایکاش منم اون لحظه آخر می تونستم در آغوش بکشمش. اما نشد .. .
سنگ قبرم را که می شویی
مواظب باش
هوالباقی پاک نشود
این مکاشفه یک کودکه 4سال است. روان من رو پریش کرد.
خدا قطار را آفرید
تا ما با آن
به مشهد برویم . ..
سلام این دوتا عکسو از وبسید خراسانی برداشتم بسیار طراحی قوی وزیبایی بود. لذت بردم واقعا دست مریزاد.