حوادث تاسف بار این روزهاو شهادت و جراحت تعدادی از برادرانم در راه اقامه ی امر به معروف و نهی از منکر ،داغی به دلم نشاند و با تماشای پیکر مظلوم وخونین علی خلیلی ، آن داغ تازه تر شد .
آرامشی در چهره ات بود آرامشی زیبا برادر!
خون تو را دیدم که می ریخت ، چون خون عاشورا برادر!
خون تو شعری مستمر بود ، هشدار جنگی سخت تر بود
خون تو فریاد سحر بود ، وای از سکوت ما ، برادر!
قربانی شهر فریبیم،در انقلاب خود غریبیم
بیدار کن ما خفتگان را ،بیدار کن ما را برادر !
نبض خیابان های تهران ، آهنگ تسبیح تو بوده است
بازآ که بی تو شهر مجروح، جان می دهد بازآ برادر!
ما چون تو فرزند بهاریم ، ما هم وریدی سرخ داریم
باید یکی برخیزد آری ، اما چرا تنها ، برادر!
اندام خونین تو اینک، خود روضه خوان نینوا شد
آری هوای گریه داریم ،اجر تو با زهرا (س) ، برادر!
...
حبل الوریدت را بریدند ، گویا خدا نزدیک تر شد
خون تو را دیدم که می ریخت...نفرین به تیغ نابرادر!