ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/6/23 11:6 صبح
اروپاییان سالیان طولانی ماههای خود را با ماههای سال شمسی تطبیق میدادند.
یعنی فروردین را میگفتند: " ماه اول" ... تا اسفند که میشد" ماه دوازدهم".
وقتی میلاد مسیح، به عنوان آغاز سال نو انتخاب شد،
طبیعتا این ترتیب هم باید عوض میشد ولی اینطور نشد!
علیرغم نامگذاریها بر روی برخی ماهها مثل ژولیوس سزار
که نام خود را بر ماه 5ام گذاشت( ژولای)
و... نام بعضی ماهها همچنان با ماه شمسی برابر است؛
دسامبر؛دهم (مطابق با دی)
نوامبر؛ نهم( مطابق با آذر)
اکتبر؛ هشتم(مطابق با آبان) و..
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/6/23 11:3 صبح
کم سن وسال تر که هستیم ،هر جمعه میرویم فوتبال.
1 روز دوستمان را نبینیم،نگرانش میشویم.
سرمان برود، نمایشگاه رفتن از سرمان نمیرود.اصلا مثل اینکه جور دیگری بودیم.
اما حالا ،دوستانمان را که هیچ ، پدر بزرگ ومادر بزرگهایمان را هم ماه به ماه میبینیم
.نمایشگاه رفتن شده برای بیکارها. فوتبال را هم که اصلا حرفش را نزن.
می بینی چه زود زندگی ما را دارد میبلعد.
وخودمان هم جالب است که خواهان این بلعیدن هستیم.
حالا که داریم بلعیده میشویم چند تا راه فرار بگذاریم برای بازگشت.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/6/18 5:59 عصر
سلام براو که درهای علم ومعرفت ودین را برما گشود.
سلام بر او که وجهی دیگر ازوجوه بی پایان خاندان نبوت را بر ما آشکار کرد.
سلام بر صادق آل محمد وعالم بزرگ اسلامی وهدایتگر امت در وانفسای نبردهای اموی وعباسی.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/6/15 11:12 عصر
32سال پیش،شهریور 1359
صدام؛نطق تلویزیونی رییس جمهور عراق:
" امروز ما قدرت داریم و قرارداد 1975 الجزایر را لغو
وهر آنچه بر آن تاکید کنیم به آن دست می یابیم."
22 سال پیش،1369
صدام در آخرین نامه خود به هاشمی رفسنجانی:
" امروز هر آنچه بر آن تاکید می کردید،
بر آن دست یافتیدوحرفی باقی نمی ماند."
واین یعنی پیروزی ما در جنگ
کم کم داریم به هفته دفاع مقدس نزدیک میشیم ...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/6/15 11:11 عصر
دوست من سلام!
می خواستم بگویم تو آنقدر خوب وکار درستی که نباید دنبال کسی بروی بلکه بقیه باید به دنبالت باشند
یک کلام؛ برای کسی که برایت تب نمی کند ،نمیر!
اما یکی هست که برایت تب کرده ونگرانت است ،اگربرای او بمیری،سزاوار است
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/6/12 6:39 عصر
کنارخیابان ایستاد،داخل کیفش را گشت،
کیفش خالی ِخالی بود،همه را خرج خرید لباس کرده بود.
بی اختیاردستش را روی نایلون ِحاوی لباسش کشیدو از
تصوربر تن داشتن این لباس درمهمانی فردا شب لذت برد.
فکر کرد برای 1 بار هم که شده سوار ِاین ماشین هایی
شود که دارند برایش چراغ می زنند.
اگر سوار می شد می توا نست فردا در مهمانی همکلاسی ها،
حسابی به ماجرا آب و تاب بدهد تا اینقدر به او نگویند: ا ُمّل!
و در ضمن ، مجانی به خا نه یشان می رسید.
تازه!چند کوچه مانده به خانه، ماشین را ترک می کرد تا
خدای نکرده همسایه ها اورا نبینند وخبر به گوش خانواده
برسد.
ودیگر اینکه، تا خانه، حوصله اش سر نمی رفت!!
فقط باید سوار ماشین های تک سرنشین وشیک می شد.
وحواسش را هم خوب جمع می کرد...
1 رنومشکی ِ با 1 راننده جوان، اولین ماشینی بود که
بعد از این فکر ها ، برایش چراغ و نیش ترمز زد.
با اینکه کسی عقب ننشسته بود، در جلو را باز کرد و
نشست.
صدای بلند موسیقی غربی گوشش را فرا گرفت ، با اینکه
داشت زجر می کشید ، گفت:" چه آهنگ قشنگی! من هم از
اینا گوش می دم!"
راننده که حدود25 ساله نشان می داد و صورتی کشیده داشت
و موهایش به شدت چرب بود ، لبخندی تحویلش داد و گفت:
" فقط آ دمهای تنها اینو گوش می دن." و صدای ضبط را
زیاد کرد.
از اینکه از این موسیقی تعریف کرده بود ،
حالش از خودش به هم خورد.
گفت:" چه ماشین قشنگی!"
راننده گفت:" اگه بهش گل بزنیم قشنگ تر می شه!"
وخندید.
از خنده راننده ترسید.ساکت ماند تا موضوع فراموش شود.
راننده می خواست بحث را ادامه دهد ولی او گفت:
"رسیدیم!نگه دارید، خیلی ممنون" وسریع در را باز کرد
و بیرون جست.
از ماشین دور شد ولی احساس کرد ماشین ایستاده.
فکر کرد شاید شماره تلفن می خواهد، در ذهنش شروع
به عدد سازی کرد و به سمت ماشین برگشت.
سرش را داخل ماشین کرد تا خواست شماره تلفن را بگوید،
راننده گفت:" ببخشید خانم! کرایتون؟!"
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/6/12 6:21 عصر
اما اول ،برویم سرقصه،ببینیم ماجرا چطوری شروع شد:
همانطور که نمی دانید در سال 1986 وقتی لبنان توسط اسراییلی ها اشغال شده بود،یک فروند هواپیمای جنگنده "اف-4"اسراییل که خلبانش "رون آراد" بود،توسط نیروهای مقاومت ،ساقط شد.
اسراییلی ها 20 سال است ،گیر داده اند که رون آراد زنده است ودست ایران یا حزب الله است ولی طرف مقابل ،ماجرا را تکذیب می کند.حتی چند سال پیش،حزب الله ،چند تکه استخوان به اسراییل فرستاد واعلام کرد،اینها استخوانهای رون آراد است ولی اسراییل اعلام کرد،آزمایشهای "دی ان ای" استخوانها منفی است واینها برای سگ است نه آراد
از طرفی طبق یک عادت قدیمی،هر چند مدت،حزب الله واسراییل،مراسم تبادل اسیر برگزار می کنند.
در آخرین تبادل،اسراییل چند نفر از کله گنده های لبنانی وفلسطینی را پس نمی دهد ومی گوید:"یا آراد یا هیچ کی"
حزب الله هم اعصابش به هم میریزد واعلام می کند ،باز هم اسیر می گیرد تا اسرایش ،آزاد شوند.
صبح چهارشنبه یک ماه پیش،نیروهای حزب الله ،با حفر تونل ،برای اولین بار وارد خاک اسراییل میشنودو8 سرباز را کشته و2 نفر را اسیر میگیرندواعلام میکنند:"حالا تبادل"
اما اوضاع در داخل اسراییل ،به نفع "ایهود المرت"-نخست وزیر اسراییل- نبود.هم اوضاع غزه به هم ریخته بود وهم افراطی ها او را متهم به عرب دوستی کرده بودند.بنابراین یک هو قاط زد وفرمان حمله داد .
........
نکته بعد اینکه این طولانی ترین جنگ تاریخ اسراییل است چون جنگ اعراب واسراییل فقط 6 روز طول کشید وتازه با پیروزی اسراییل تمام شد ومساحت این کشور 2 برابر شد!
.......................
نکته سوم،اسراییل همیشه در برابر همسایه هایش از سیستم"ارعاب یک طرفه" استفاده میکند.یعنی آنها را می ترساند.
ولی حزب الله در برابر اسراییل ،ازسیستم"ارعاب دوطرفه"بهره می برد.یعنی تا موقعی که من آرامش نداشته باشم .توهم نباید آرمش داشته باشی.
................
نکته دیگر،لبنانی ها به خوبی ازقدرت رسانه ها استفاده کرده اند.همه فکر می کنند فاجعه عظیمی در لبنان دارد اتفاق می افتد ولی کل آمار کشته های لبنان در این یک ماه ،به زور به 500 نفر می رسد. در حالیکه در عراق ،هرروز تقریبا 100 نفر بر اثر ترکیدگی ناگهانی بمب در سطل زباله،کشته می شوند وآب ازآب تکان نمیخورد
....................
مابقی نکات بماند برای بعد.
چشمانتان درد گرفت.آخی!!
کلمات کلیدی :