مراسم تشییع جنازه سید جلیل القدر به روایت تصویر . . به بهانه ی چ

انا الله و نا الیه راجعون

فقدان جانسوز مرحوم مغفور حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای حاج سید مسیح  اله پرپنچی (قدس سره ) را به مردم شریف روستاهای بخش مرکزی شهرستان بوئین زهرا خصوصا اهالی روستای عشرت آباد ، فتح آباد، کله دره ، همچنین سلسله جلیله روحانیت و سادات حسن آباد و  همسر گرامی و آقازادگان بزرگوار و همه بازماندگان محترم آن مرحوم تسلیت و تعزیت می گویم.

مدیر و اعضای کانون فرهنگی هنری شیخ فضل الله قزوینی

برای شادی روح مرحوم مغفور سید مسیح اله پرپنچی الفاتحه مع الصلوات.....

2)

این دوتا عکس هم آقا سید مسح پرپنچی وعکس پایین هم متعلق به (دایی سید خانمه)از سادات مومن کادرست اقوام ما. انشالله که مهمان سفره ابی عبدالله بشن. وجدشون مارو هم شفاعت کنند.

دلهایی که در سرشماری نفوس شکست . . .

دلهایی که در سرشماری نفوس می شکند ...

سلام مادر، از سازمان آمار نفوس و مسکن مزاحم می شم، شما چند نفرید؟

مادر، سرش را پایین می اندازد و سکوت می کند.

مادر:میشه خونه ما بمونه برای فردا؟
چرا مادر؟
آخه شاید از پسرم خبری برسه...

این متن بالا رو از وبلاگ دوست گرامی آقای جواد متین برداشتم. یاد یه موضوعی افتادم.که گفتم بد نیست شما هم بخونید.
اما خونه ما یه اتفاق دیگه ای افتاد. من که خونه نبودم. اما از قول سیدخانم مادرم مینویسم.
سلام مادر: از سازمان آمار ونفوس ومسکن مزاحم میشم.
شما چند نفرید؟
سیدخانم: من که تنهام. یه پسرهم دارم که تقریبا هر روز بهم سر میزنه.
مادر عذر میخوام:توی سالهای گذشته کسی از افراد خانوادتون فوت شده؟؟؟
سیدخانم: در وکامل باز کردم، به اون فرد گفتم یه نگاهی به حیاط بنداز
مرد که مبهوت مونده بود
یه نگاهی به عکس برادرام کرد وگفت
خانم اینجا بنیاد شهیده؟؟

تابستان آمد ومعضل حجاب مسئولان همیشه در صحنه را به میدان می کشد.

طبق معمول باز تا هوا گرم شد ودرست موقعی که می رفت تامقداری از موانع "ظهور"!،برطرف شود،اسلام به خطر افتاد وفریاد "وااسلاما"بلند شد.طبق روال سالیان پیش این اتفاقات افتاده ومی افتد:

1-عده ای با تجمع درجاهایی که فکرمیکنندمهم است مثل نماز جمعه وروبروی مجلس و.... در حالیکه در دستشان، شاخه گل دارند.میخواهندکه با این فاجعه با شدت برخورد شود.

2-مسولان ضمن ابراز نگرانی از نابودی ارزشها،ارائه راهکار قانونی را لازم می دانند.

3-مانتوهای مانتو فروشی های میدان هفت تیر،گشاد میشود(البته فقط در ویترین)

4-گشتهای نیروی انتظامی افزایش می یابد.

تبصره:برخی نیروهای خودجوش هم با وانت وبلندگو،به ارشاد گمراهان می پردازند

5-بعد از یک ماه،تمام سر وصدا ها میخوابد .

6-مانتوها(اگر اسمش را بشود مانتو گذاشت)تنگ تر میشود

7-تا سال بعد کسی با ماجرا کاری ندارد

8-دوباره اسلام به خطر می افتد.

نمونه ای از تذکرات :"سلام دختر قشنگم!برازنده شما نیست با این وضع ظاهری در ملاعام ظاهر شوید،خواهش می کنم حجابتان را رعایت کنید"( نقل ازروزنامه همشهری.5 اردیبهشت1385)

حراج:بشتابید انواع مانتوهای کوتاه وتنگ وچسبان و[...]!زیر قیمت پارچه،یک چهارم قیمت قبلی!

توصیه: بروید بخرید.بعدازچند هفته دیگر یک خورده تنگ ترش کنید وبپوشید.

اگهی استخدام :بدین وسیله اعلام میشود به تعدادی افراد چشم ودل سیر،جهت هدایت دختران برجسته نما،نیازاست.

یک نفر:ای جووووون!ما برای هدایت آماده ایم!

یک دعا:خداوند این معضل حجاب را مرتفع فرماید

حادثه ی تلخ فرارسید ومولای ما تنها شد.

اندوه خانه را پرکرده بود.

انتظار یک حادثه تلخ.

زن اشک چشم  همسرش را پاک کرد:

می دانم این فراق چقدر سخت است. بافرزندانی کوچک. با تهمت هایی بزرگ. با جهالت این قوم .با حماقت این ملت.

اما خواست اوست که من بروم وتو تنها بمانی برای اثبات ظلمی که در حقت شد.

حادثه تلخ فرارسید.

زمان بازایستاد ومرد تنها شد.

نحوه ی خاک سپاری در بقیع

انگاردستشان ظرف داغ است.به سرعت میدوند تا تابوت را به قبرستان بقیع برسانند.من هم بلافاصله بعد از نماز صبح به دنبال تابوت کشها میدوم.همه ساکتند نفسها از پره های بینی بیرون می جهد هیچ ذکری نیست دلم میخواهد بگویم:" بلند بگو لا اله الا الله"

********

دم در قبرستان، زنی جیغ میزند واشک میریزد مردی دشداشه پوش با فریاد " اسکت" میخواهد آرامش کند اما داغ فرزند با این تشرها آرام نمی شود ، زبان اشک تنها زبان مشترک دنیاست

******

بقیع در گرگ ومیش سحر، وهم آور است. در گوشه قبرستان چند لامپ دویست وات بالای قبرهایی که خیلی بی نظم وسر سری دهان باز کرده اند از چوبی آویزانند وتلو تلو میخورند ومحوطه قبررا روشن کرده اند. کاروان نعش کش دوان دوان بالای یکی از قبرها میرود . همه ساکتند و وحشت زده. معلوم نیست صاحب مرده کیست صدا از کسی در نمی آید . گور کن در قبر ایستاد جسد کفن پیچ شده را بدون اینکه بندش را باز کند در قبر میچپاند نه تلقینی نه فاتحه ای.

*******

قبرها شبیه ال انگلیسی کنده شده اند ومرده را به حالت کشویی زیر گودی هل میدهند بعد سنگ لحد را که در حقیقت آجرهای معمولی است کنار مرده میچنند وتا بالا دیوار میکشند.اجرهای لحد را همه دست به دست می آورند با دقت مواظبند تا پایشان روی قبر کسی نرود .

***********

بلافاصله بعد از پایان آجر کشی همه با هم خاک را با سرعت در گودال میریزند با دست وبیل .شبیه خاک بازی مرغها می ماند وتمام شد با صدای والسلام علیکم والرحمه الله همه از کنار قبر تازه پرشده کنار میروند.

*************

قبرهای تازه دهان باز کرده کنار قبر اسماعیل پسر امام صادق آماده خوردن اهالی مدینه اند. اجاره نشینهای پودر شده قبلی به تل خاک تبدیل شده اند . آهک واسید با جسدها کاری میکند که بقیع تا ابد برای اموات جادارد

علائق مشترک .وخاطرات مشترک

 خاطرات مشترک،یادآوری حوادث مشترکی است که بین چند نفرقبلا افتاده مثلاهنگام دیدن دوستان مدرسه

که حرفها درباره خاطرات مدرسه،معلمها وشیطتنهاست وبعد از مدتی کوتاه، حرفها تمام میشود

ولی علائق مشترک،صحبت از موضوعی موردعلاقه است-حتی اگربین افراد آشنایی قبلی نباشد-که ساعتها وروزها هم ادامه می یابد.

بنابراین هیچوقت از دیدن همکلاسی دوران مدرسه تان آنقدر خوشحال نمیشوید که از دیدن یک همفکر!

وخوشا به حال کسی که دوستانی قدیمی وهمفکر داشته باشد.

دعا کنید برایم

منت می گذارید اگر دعا کنید برای صبوری این دل ناماندگار بی درمان!

من هم دعایتان می کنم.....