یه جفت حتی
مگه میشه،
دو جفت دست همهش رو به آسمون باشه
و هیشکی محلش نذاره؟
کلمات کلیدی :
1)
همه چیز شب است...
به جز خودِ شب!
2)
همه جا سرد است...
حتی این دستها!
3)
اصلا چیزی نیست...
که بخواهد چونان که باید است باشد یا چونان که نباید!
4)
قبل از اینکه فرصت...
باید کسی را داشته باشی
تا به تو فرصت بدهد!
میان گرگ و میش چشمهایت
پی ِشعر ِ تازه میگردم؛
قدری مهربان تر نگاهم کن!
1)گوشهی یکی از نامه های قدیمی
"دوستت دارم"ی خیس
با عطر باران یافته ام.
گذاشته ام سر طاقچه دلم؛
از این حوالی اگر گذر کردی
آخرین یادگاریت را با خودت ببر.
2)
میان هجوم دلهره و خستگی
درست همان وقتی که نباید
.
.
.
تنها می شوی!
3)
از خودم می ترسم
وقتی
میان دستهایم
میان چشمهایم
میان دلم
حتا میان همین کلمات
انکارت می کنم.
4) جرم قشنگی ست . . .
5)و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی.....
6)"رفتنت
آنقدرها هم که فکر می کنی
فاجعه نیست
من مثل بید های مجنون ایستاده می میرم...."
7)برخی چیزها است که کسی درکش نمی کند، بغض پنهان است...
8) وبازهم گزینه هشتم. وبوی امام رضا . .. السلام علیک یا علی بن موسی الرضا