زندگی نامه شهید شاعری به زودی در سایت شهر شهدا
کلمات کلیدی :
فیلمنامه نویس :ابراهیم حاتمی کیا
سعید(عصبانی ) : رو زمین دنبالت گشتم ،نبردیم... تو دریا دنبالت بودم، نکشتیم...تو جزیره ها دنبالت گشتم ،ولی فقط چشمامو گرفتی ، این تنو نبردی ؟...چرا اینجا ، اینجا،اینجا... من شکایت دارم من شاکیم ، پس کو رحمانت ، کو رحیمت، کو؟(کمی آرام شده ، نا امیدانه) آخه قرارمون که این نبود!
آفتاب را دوست دارم به خاطر پیراهنت روی طناب رخت، باران را، اگر می بارد بر چتر آبی تو و چون تو نماز خوانده ای خداپرست شده ام. . . God Bless You
آمد دوباره مهتاب لالا لالالالایی لالالالایی لالالالایی لالالالایی... گل زود خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت خوابیده بیشه لالالالایی لالالالایی لالالالایی لالالالایی... جنگل لا لالا ، برکه لا لالا شب بر همه خوش تا صبح فردا لالالالایی لالالالایی لالالالایی لالالالایی... . . پی.اس1: این آهنگ برنامه شب به خیر کوچولو رو یادتون میاد؟ من که خیلی باهاش حال میکردم. چندوقتی بود خیلی دنبالش بودم اما تو اینترنت پیدا نکردمش. تا اینکه تو این سفر مشهد یکی از بچه ها اونو داشت و منم از فرصت استفاده کردم و سریع برای خودم بلوتوثش کردم. دوستم میگفت چند روزی میشه اونم این اهنگ رو پیدا کرده و این چند شب رو با اهنگ اون خوابش میبرده. هر شب میخواستیم بخوابیم این اهنگ رو میذاشتیم... پی.اس2: دانلود کنید این نوستالژی شیرین رو... پی.اس3: عکس پایین هم هدیه ایه از طرف دختر عمه هفت سالم. اولین هدیه سال جدید رو از تو گرفتم. ممنونم ازت.
کودک از مادرش پرسید: چرا گریه می کنی؟
مادر: چون مادرم
کودک: نمی فهمم
مادر او را در آغوش کشید و گفت: هرگز نخواهی فهمید...
کودک از پدرش پرسید که چرا مادر گریه میکند و تنها جوابی که پدر داشت این بود که همه مادرها همین طور هستند.
کودک تصمیم گرفت این موضوع را از خدا بپرسد: خدایا چرا مادرها به این راحتی گریه میکنند؟
خدا: پسرم! من باید مادران را موجوداتی خاص خلق میکردم. من شانه های آنها را طوری خلق کردم که توان تحمل بار سنگین زندگی را داشته باشند و در عین حال آرام و مهربانند. من به مادران نیرویی دادم که طاقت به دنیا آوردن کودکانشان را داشته باشند. من به آنها نیرویی دادم که توان ادامه دادن راه را حتی هنگامی که نزدیکانشان رهایشان کرده اند داشته باشند. توان مراقبت از خانواده در هنگام بیماری بی هیچ شکایتی را دارند. من به آنها عشق ورزیدن به فرزندانشان را آموختم حتی هنگامی که این فرزندان با آنها بسیار بد رفتار کرده اند.
و البته اشک را نیز به آنها دادم، برای زمانی که به آن نیاز دارند
برگرفته از کتاب 17 داستان کوتاه کوتاه نویسندگان ناشناس
پدر رضا هم شکست، صدایش را نشنیدی؟
در روز دهم تبل عزا آوردند
از داغ حسین پیش ما آورند
آوار جهان روی سرم ریخت پدر
وقتی خبر مرگ تو را آورند..!
تو دستت تیشه هم باشه قشنگه
رقیب تیشه هم باشه قشنگه
تو عینک میزنی عیبی نداره
عسل تو شیشه هم باشه قشنگه
شعری از دوست عزیز و گرانقر حامد عسگری، شاعر ترانه گریه نمی کنم . . . خواجه امیری