ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/3/13 1:15 صبح
به بهانه روز میلاد امام علی علیهالسلام و روز پدر دنبال مطلبی بودم برای پاسداشت این روز عزیز. متنی از مجله همشهری جوان در نظر گرفتم که انصافاً حق مطلب را ادا کرده بود اما قبل از خواندن این متن باید بگویم همه انسانها دنبال سعادت هستند که راه خوشبختی را پیدا کنند و هر کس از راهی به سویش حرکت میکند.
اما قرآن در سوره والعصر میفرماید: تمام انسانهای روی زمین در حال خسران هستند و لحظه به لحظه ضرر میکنند.
با تأمل در این آیه یاد حکایتی افتادم؛ پادشاهی بود که در تونلی تاریک اشیایی گذاشته بود و به مردمش گفت: برای هر کدام از شما جهت عبور از تونل یک گونی کنار گذاشتهام. از در که وارد شدید هرچه زیر پاهایتان هست میتوانید جمع کنید؛ هر کس که جمع کند ضرر میکند و هر که جمع نکند ضرر میکند . . .
داستان پدرها هم همین است. ما در مورد آنها مثل مردم آن پادشاه در حال ضرر کردن هستیم. اگر اشتباه نکنم از مرحوم آیت الله میلانی خواندم؛ ایشان پدر پیری داشتند که خیلی به پدرشان خدمت میکردند. وقتی پدرشان به رحمت خدا رفتند خیلی گریستند. از ایشان پرسیدند شما که از علما هستید چرا صبوری نمیکنید؟ ایشان فرمودند: گریه من از مصیبت پدر نیست چرا که خداوند در قرآن میفرمایند:«انا لله و انا الیه راجعون» گریه من از این است که بزرگترین باب کسب برکات و فضایل دنیوی و اخروی را از دست دادم.
در آخر بد نیست به بهانه روز پدر، یادی هم از پدران آسمانی محله و مسجدمان کنیم:
شهیدان غلامرضا جلالی، علی مبتدا، غلامرضا حنیفهزاده، محمد نورکامی، فرید احمدخانی، صابردرویش، داود شیخی، احمد عادلی و عبدالله سعدی.
"تنهاترین موجودات جهان
هر وقت کسی را میبینم که از پدرش مینالد، ته دلم میگویم:"کافی بود نداشته باشی تا قدر بودنش را بدانی"، هر وقت هم که کسی مرا در حال دلتنگی پدرم میبیند ته دلش میگوید: "کافی بود داشته باشی تا قدر نبودنش را بدانی". اصلا باورکردنی نیست شاید تنها "پدر" باشد که بعضیها بر سر نداشتن آن حسرت میخورند و بعضی بر سر داشتن آن.
البته این تنها بدبختی ما نیست مشکل اینجاست که اصلا نمیتوانیم با شنیدن نام پدر تصور دقیقی از یک آدم داشته باشیم. زمانی که نام مادر میآید همه تصور واحدی از یک موجود مقدس با هالهای از نور دارند. اما وقتی از پدر حرف میزنیم هیچ اجماعی بر سر قضیه نیست. بعضی موجود کمربند به دست را تصور میکنند که شبها وقتی از سر کار برمیگردد، حسابی از خجالت بچه ها در می آید. گروهی آدم کمحرفی را مجسم میکنند که لم داده به بالش و پشت به پشت، سیگار دود میکند و دریغ از یک حرف که بین او و بقیه رد و بدل شود؛ تعدادی هم که یک آدم شارلاتان را که در بازار سر هر کسی را کلاه میگذارد، بعضیهای دیگر هم تصورشان از پدر آدم بدبختیست که هرکس میتواند سرش کلاه بگذارد. اما هر وقت بحث پدرها پیش میآید من سریع بند میکنم به این که اصلا چرا نمیتوان سر از کار این موجودات در آورد. شاید تمام اطلاعاتی که یک آدم از پدرش دارد، حتی به یک دهم دانستههای او درباره مادرش هم نرسد. اصولاً پدرها موجودات تو در تویی هستند که حتی نمیتوانی از بیرونیترین لایه آنها سر در بیاوری، چه برسد به لایههای درونی! آنها با سیگارشان سرگرم هستند، در حالی که فرزندان را از سیگار کشیدن منع میکنند. شبها دیر به خانه میآیند، در حالی که مانع شبگردی ما میشوند و کلا همیشه با کارهایی سرگرم هستند که اگر کس دیگری آن را نجام دهد، دمار از روزگارش در میآورند.
با وجود این، پدرها باز هم دوست داشتنی هستند. شاید تنهایی تاریخی آنها که همیشه لمس میکنیم و برای شکستن آن کاری از دستمان برنمیآید، انگیزه اصلی باشد. شاید هم آن شرههای عرق که شب، هنگام بازگشت به خانه روی صورتشان میبینیم، دلمان را میلرزاند. در کل کمتر پدری را دیدهام که برای رفاه زندگی خودش کار کند. همیشه وقتی مرد ثروتمندی را میبینم در کمتر از چند ثانیه میفهمم که خودش هیچ سهمی از ثروتش ندارد و تمام آن پولها در زمان حیات یا پس از مرگ، به حساب فرزندان ریخته میشود.
آنها مظلومترین موجودات روی زمین هستند، در حالی که میتوانند ظالمترین موجودات هم باشند. اصلا نمیتوان گفت کدام تصویر به آنها شباهت بیشتری دارد."
برای شادی روح پدر این حقیر صلواتی بفرستید
رضا شاعری
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/3/12 10:44 صبح
آسمان گریه نکن، می دانم دلت پر است از این همه غصه...! اما فقط گریه نکن. وقتی اشک هایت ساعتی جاری می شود شهرمان را آب می برد! آنوقت است که همه مان در ترافیک جاده های شهر منتظر می مانیم تا چشمانت خشک شود و راه باز شود! دیگر حتی تاکسی دربستی هم پیدا نمی شود! راننده ها به سرعت می گذرند و آب چاله های خیابان ها را نصیب مان می کنند. ناودان خانه ها هم تاب اشک های تو را ندارند و اشک هایت را با کلی لجن بر سرمان می ریزند.
از آخرین باری که باریدی، خیلی ها دیر به مقصدشان رسیدند. آخر دلشان به قطاری خوش بود که ایشان را از آن ترافیک وحشتناک تر شده ی شهر فراری خواهد داد ولی انگار قطار هم غرق در غصه هایت شده بود.
دعوای دو گروه به خاطر اشک هایت دیدنی بود؛ انگار منتظر بودند تا خوب که گریه کردی، به جان هم بیفتند. تیترهای صفحه اول روزنامه هایشان هم دیدن داشت. یکی اشک هایت را نشان از خوشحالیت می نگاشت و از همکارانش تقدیر می کرد که چه و چه!
آن طرف هم از سوء مدیریت طرف مقابل گله می کرد و به تازگی نیز حرف و حدیث شکایتی مبنی بر حیف و میل کردن بیت المال هم به گوش می رسد!
نمی دانم از خسارت هایی که به بار آوردی خبر داری؟ یکی می گوید بیش از صد میلیارد تومان آن یکی حدود سی میلیارد را تخمین زده، راستش را بگو جاهای دیگر را چه کار کردی؟ این خسارت ها فقط برای یکی دو ایستگاه تازه تأسیس مترو بوده که اصلاً به فکرشان هم نمی رسید تو به آنجا راه پیدا کنی.
مدیریت بحران به نحو احسن کار خود را انجام داد و با تلاش خود از پس این برآمد. البته این را از آن 6 نفر جانباخته تخریب مسجد حضرت رقیه (س) هم محلی هایم باید پرسید؛ البته تقدیر و تشکر برخی از این مدیریت نیز بسیار پسندیده است! راستی یادت هست پارسال خانه خودمان هم چگونه تخریب شد!؟ می دانم تو در آن بی تقصیر بودی ولی ایکاش تقصیر تو بود، حداقلش این بود که ما مقصر را پیدا می کردیم!!!
آن یکی می گفت خدا را شکر که آب رودخانه به مترو سر ریز شد و ایستگاه مترو نقش پدافند غیرعامل را به خوبی ایفا کرد اما پدافندی که راه خروج آب برایش معین نشده بود به چه کار آید؟
ای آسمان، خیلی ها با اشکهایت همچون قایقرانانی قهرمان، عکس یادگاری گرفتند؛ شاید در سالهای بعد همین عکس ها را به افتخار تو در ابعاد بزرگ چاپ کنند و با افتخار پخش کنند؛ کسی چه می داند!
آسمان، تو هرچه می خواهی گریه کن و اشک بریز؛ تشدید ترافیک های بعد از بارشت را تحمل می کنیم، پر شدن تونل متروهایمان و سردرگم شدن هزاران مسافر را تحمل می کنیم، دعواهای مسئولان مان را تحمل می کنیم و ... ولی به زمین بگو حتی یکبار هم نلرزد که اگر بلرزد...




نوشته دوست وبرادر عزیزن حاج عباس جبلی http://jebelli133.mihanblog.com/
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/3/11 8:4 عصر
هوالواقف علی السرائر والضمائر"
معمولا حاج آقا پناهیان ، این خاطره را در منبر هایش زیاد نقل می کند :
زمان جنگ ، از صلیب سرخ آمده بودند گزارش تهیه کنند از زندان های عراق ! چند بار از سید علی اکبر ابوترابی می پرسند :شما اینجا شکنجه می شوید؟ اما سید سوالشان را بی پاسخ می گذارد. سپس فرمانده بعثی او را صدا می کند و می پرسد : تو که از ما نمیترسی، بیشترین کتک را از ما خوردهای، چرا نگفتی؟ مرحوم ابوترابی می گوید : ما دو مسلمان هستیم شکایت را پیش کافر نمیبریم...
کافی ست کمی به زمان انتخابات نزدیک شویم ... خیلی از سیاستمداران ما حاضرند برای صندلی سبز بهارستان جان هم بدهند آبرو بردن این و آن که سهل است ... می رسد به جایی که یک دفعه می بینی شام خوردن شب قبل طرف مقابل را هم زیر سوال می برند ... غافل از اینکه دشمنان ما و یا به زبان حاج آقا ابوترابی همان کافران ، چشمشان به مومنان است و ته دلشان قند آب می کنند که این مسلمان ، آن یکی را متهم به دروغ می کند ، آن یکی این را متهم به حیف و میل بیت المال ...
خلاصه اینکه جایت خالیست این روزها سید آزادگان ...

پس نوشت:
شادی روحشون فاتحه فراموش نشه
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/3/11 7:57 عصر
"هوالواقف علی السرائر والضمائر"
من باشم
تو باشی و صحن انقلابت
دنیا را می خواهم چه کار؟!

کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/3/11 7:36 عصر
سیاسی ترین تصویر کودکی هایم
اشک های مادرم در خرداد 1368 بود . ..
خداوند امام عزیزمان را بیامرزد
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/3/10 2:47 عصر
اینم جلد جدید د.گوهر بهشتی 5جلدی شد. 2تا جلدشو فرستادیم مشهد میلاد حضرت مادر.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/3/9 7:40 عصر
ه نشان الله
با یاری خدا و پیامبرش
با یاری امام علی النقی|علیه السلام|
شوقا الی روئیتک یا شاهین

طرف بعد از شنیدن خبر هتاکی به امام نقی |علیه السلام| مدتی رفت توی فکر." امام چندم میشد....؟"
ما بعد از سی و اندی سال نتوانستیم جا بیندازیم که امام هادی|علیه السلام| امام دهم است یا نهم.نقی، لقب امام جواد|علیه السلام| است یا امام هادی|علیه السلام|.زیارت جامعه اصلا هست یا نه!و اگر هست اول مفاتیح است یا اخر ان.این که تا بحال سابقه نداشته برادران و خواهران "رسانه ملی" تا این حد سنگ امام هادی النقی |علیه السلام | را به سینه بزنند.این که سابقه نداشته پرچم ها ی شهرداری تهران و حتی بیرق های عوارضی ازاد راه ساوه -تهران سیاه پوش شوند جز برای عزاهای خیلی عزا!
شایدنعوذ بالله امامت در وجود علی ابن ابی طالب،ح س ی ن ابن علی،جعفر ابن محمد، و علی ابن موسی |علیهم السلام| خلاصه شده.یا چون امام رضا|علیه السلام| همسایه ی ماست و – نه احیانا ما جیره خوار ایشان!- ایشان خیلی غلیظ، امام اند.و یا این که چون"ایوان نجف عجب صفایی دارد " علی|علیه السلام| بابای تمام یتیم های دنیاست. یا مثلا برای اینکه حضرت امام جعفر صادق |علیه السلام| بنیان گذار تنها فرقه ی اسلامی هدایت شده هستند خیلی به گردن ما بچه شیعه ها حق دارند.
بنیان گذار مذهب جعفری،همان قدری مظلوم است که صاحب "مرام نامه ی شیعه".صاحب آه های شبانه ی چاه های ی کوفه همان قدری مظلوم است که صاحب" مرام نامه ی شیعه".صاحب دل تمام سینه زن های دل از کف داده ی دیوانه ی بی سر و بی سامان این عالم همان قدری مظلوم است که صاحب "مرام نامه ی شیعه".چرا نه دی برای مقابله با هتک حرمت ح س ی ن و دفاع از مقام نائب عام امام عصر |اروحنا فداه| اری اما پنج خرداد برای مقابله با هتک حرمت نقی |جان عالمیان به فدای غربتش| جد امام عصر|ارواحنا فداه| نه؟
این ها همه یعنی یا ما درشناساندن حق به جهانیان خیلی عرضه "ندار" بوده ایم یا جهانیان در تلبیس حق با باطل خیلی عرضه "دار".برایند بنزین این بی عرضگی با اتش ان با عرضگی این بار دامن نقی بودن هادی را گرفت.فردا از کجا معلوم به قمر بودن عباس دست نیازد.به رقیه بودن بنت الح س ی ن نگیرد.به بتول بودن زهرا ی اطهر نزدیک نشود. به قتیل العبرات بودن ح س ی ن نکشد؟
این حرام لقمه" اول ظالم به حق ال الله نبوده و بی شک" اخر تابع له علی ذلک" هم نخواهد بود.او لقمه از دستان قلم شده ی ابولهب گرفته و شیر از شیره ی وجود بی وجود هند ،دختر عتبه زهر مار کرده.خیلی در بند اشخاص نباشیم.خودمان را سرگرم حواشی نکنیم.چهره ی کریه این انگل دیگر چه جای طرح زدن دارد تا زمانی که بلور تایپوگرافی نام نقی را خون لخته شده تار کرده؟نوای انکر الاصواتش چه جای انتشار دارد ان زمان که طنین ایات سوره ی توبه تن ادم را می لرزاند؟مسیر هنر که نه،بی هنری بی ناموس اش چه جای مقابله به مثل دارد برادر خوبم، پرچم دار"برای انانی که تشنه ی حقیقت اند"، انجا که حزب الله ای های سایبر باید بنا بر شان مسلک شان پاسخ بدهند نه بنابر شان نداشته ی ان بی همه کس ها ؟
دم شما گرم از این همه حس مقابله ی "اتشین " تان در اتش پاره ترین سنگر جنگ نرم.درست است که کار از "حکمت" و " موعظه ی حسنه" گذشته اما کجاست آن " جدال احسن" ما؟ " رپ حزب الله ی" ها بیشتر شبیه یک جدل کودکانه است تا یک جدال حکیمانه.این دلقک رپ خواند.چشم ما هم رپ می خوانیم.می گذاریم به حساب " حوادث الواقعه " و نیاز های زمانه .خب.امدیم و هتاک بعدی رقاصه بود تکلیف ن ص ر لابد به طریق اولی می شود فراخوان خواهر های حزب الله ی برای.....و الخ. می بینید؟حتی به زور بر زبان قلم سوار کردن این وصله ها ی جورواجور ناجور هم ازار دهنده است.
تکلیف ما این است که بنا بر بیانات حضرت اقا جبهه ای فکر کنیم.شاهین و کیارش و ارش و نیوشا و گلشیفته بهانه است.اینها جریان اند.عروسک های خیمه شب بازی شب های دختر بازی شیطان اند. در این جریان وهن مقدسات همواره یک نفر هست که گوی حرام لقمگی را برباید. اینقدر درگیر توی دهان ان "یک نفر" زدن نباشیم.اگر مردیم زیر گوش "جریان" بخوابانیم.ما از این مرتد ها کم نداریم.ما از این مرتد ها کم ندیده ایم.ما مرتد ندیده نیستیم.ما هم توهین شنیده ایم.هم توهین دیده ایم.هم توهین چشیده ایم.هم توهین بوییده ایم. هم توهین لمس کرده ایم و باب اهانت تا دلت بخواهد این روزها باز تر از ابواب قوای حواس پنج گانه ی من و توست .مرتد نکشته و جهاد نرفته هم نیستم که بگویند خون خواری و خوی وحشی گری شیعیانه شان گل کرده .و اینبار پاچه ی این حرام لقمه را گرفته!نه برادر من .اما...
کاش ما هم مثل خدا " سریع الحساب" بودیم و "شدید العقاب" .کاش ما هم مثل ان بندگان خدا "از جنس خدا" بودیم که اگرمی بودیم همان یک سال، یک سال و نیم پیش که بوی گند هتاکی ها به ساحت مقدس حضرات معصومین|علیهم السلام| درلجن خانه ی فیس بوک درامد حق مطلب را ادا می کردیم. تا مغز استخوان ادمیزاد تیر می کشد از این که نه به" سریع" بودن ما ها امید می شود داشت نه به" شدید" بودنمان.نه روی" قوت" نم کشیده مان میشود حساب کرد و نه روی "رباط الخیل" در اب نمک موقع نشناسی ها خوابانیده شده مان.
و سیق الذین کفروا الی جهنم... ببخشید ...جانم...؟خط روی خط شد...!! ...این صدای دوزخ نیست؟!: شوقا الی روئیتک یا شاهین.
از وبلاگ هواشافی . .. پرشین بلاگ پایین رو کلیک کنید.
+ قلمت حق رفیق ... پیشنهاد می کنم بخوانید ... ( شافی )
کلمات کلیدی :