حالا بمیر ز غم نتان ... یابو
پایان این بده بستان نه خستگی ست
این استقامت است که راه خجستگیست
حالا بمیر ز غم نتان ... یابو
ایرانی هر نفسش بمب هسته ای ست
کلمات کلیدی :
پایان این بده بستان نه خستگی ست
این استقامت است که راه خجستگیست
حالا بمیر ز غم نتان ... یابو
ایرانی هر نفسش بمب هسته ای ست
دیشب مادرم گفت: تو از دیروز فرورفتهای در کلمهای انگار در عین در شین در قاف در نقطهها...(مستور)
از دوست گرامی علی اکبر فرهنگیان
من چشمه خشکیده،توخودجوشم کن
توروضه بخوان زگریه بیهوشم کن
مانند دوچشم اشکبارت آقا
امسال بیا خودت سیه پوشم کن
همه چی خوبه فقط دلتنگم
آخه هیچی مثل دلتنگی نیست
دوتا دریاچه تو چشماته ولی ...
هیچ دریاچه ای این رنگی نیست
نبینم روی ابروت خم بیاری
نبینم غصه باشه کم بیاری
یعنی میشه من اون روزو ببینم ؟
توچایی دم کنی واسم بیاری ؟
بابا که شدم
به دخدرم پول تو جیبی نمیدم
تا یواش از پشت سرم بیاد
دستاشو حلقه کنه دور گردنم
موهاشم بخوره تو صورتم
در ِ گوشم پچ پچ کنه
بگه بابایی بهم پول میدی ؟ داریم با بچه ها میریم بیرون ...
موهاشو بزنم کنار . ماچش کنم ، بگم برو از جیبم وردار بابایی
به خاطر دخدرم هم که شده ، یه روزی بابا میشم !!