من او
این کتا ب امیر خانی فوق العادست. حرف نداره. تونستید بخونید. اگه خونید یه بار دوباره بخونید.
کلمات کلیدی :
این کتا ب امیر خانی فوق العادست. حرف نداره. تونستید بخونید. اگه خونید یه بار دوباره بخونید.
سلام من به محرم به تشنگی عجیبش
به بوی سیب زمین و غم حسین غریبش
سلام من به محرم به حال خسته زینب
به بینهایت داغ دل شکسته زینب
سلام من به محرم به دست و مشک ابوالفضل
به ناامیدی سقا به سوز و اشک ابوالفضل
سلام من به محرم به قد و قامت اکبر
به خشک اذان گوی زیر نیزه و خنجر
سلام من به محرم به گهواره اصغر
به اشک خجلت شاه و گلوی پاره اصغر
سلام من به محرم به احترام سکینه
به آن ملیکه که رویش ندیده چشم مدینه
سلام من به محرم به عاشقی زهیرش
به بازگشتن حر خروج ختم به خیرش
سلام من به محرم به مسلم و به حبیبش
به رو سپیدی عون و بوی عطر عجیبش
سلام من به محرم به زنگ محمل زینب
به پاره پاره تن بی سر مقابل زینب
سلام من به محرم به شور و حال عیانش
سلام من به حسین و به اشک سینه زنانش
سلام من به محرم به حزن نغمه هایش
به پرچم و به سیاهی به خیمه های عزایش
آقا جون ! من کربلا میخوام حرفی هست؟ من بین الحرمین میخوام به مدت نامحدود صحبتیه؟ پ.ن: تکاپوی ابی دریا کجاست؟ از این آب باریک ها خسته ام بدبختی اینجاس که تکاپوی آبی دریا ،مرد میخواد! پ.ن: نوشته هامو که پاک میکنی ! حرف دلمو که نمیزاری بزنم ! عشقو که نگه میداری برای سر ثلاثه ی غساله. باشه بابا...غلط کردیم...ولی یادت باشه خب؟ کسی که نگاش کردی ، کسی که خندیدی بهش ، کسی که لقمه دادی دهنش ، کسی که ... بتون آرمه که نیس عزیز من! حداقل عقیق زردمو پیدا کن .گمش کردم .نیست .لای کاغذا بگرد زیر تخت بگرد توی کمد ومیز تحریر و زیرو رو کن ... لابد یه روز که کنار سجاده دراز کشیدم باز دستم میره زیر تخت و باز پیداش میکنم. همیشه همینطوری بوده . اون روزم پول نداشتم با خودم اون عقیق سرخه رو بخرم یه جوری بود اصلا .میدونستم بیاد تو این انگشت کلافم میکنه همش یادت می افتم هی میشه مثل اون شب . آره بابا همون شب دیگه .باز بساطی داریم. دلی که بتون آرمه نیست دوس داره بعضی وقتا فقط بعضی وقتا لبشو مثل اون دفه بزاره رو سردی مشبک ضریحت آی کیف کنه آی حال کنه ...بعدشم دستاشو حلقه کنه تو زلف ...تو زلف....ولش کن بابا .پشیمون شدم اصن. فقط...خیلی میخامت . خعلی !
انگار این شعرو حامد عسگری تو اون روزها که باب شد واسه من گفته بود. . .. چقدر باهاش همذات پنداری داشتم ودارم . . .
مرد برای هضم دلتنگیاش
گریه نمیکنه، قدم میزنه
گریه نمیکنم، نه اینکه سنگم
گریه غرورم رو به هم میزنه
مرد برای هضم دلتنگیاش
گریه نمیکنه، قدم میزنه
گریه نمیکنم، نه اینکه خوبم
نه اینکه دردی نیست، نه اینکه شادم
یه اتفاق نصفه ـ نیمهام که،
یهو میون زندگی افتادم
یه ماجرای تلخ ناگزیرم
یه کهکشونم، ولی بیستاره
یک قهوه که هرچی شکر بریزی
بازم همون تلخی ناب رو داره
اگر یکی باشه مَنو بفهمه
براش غرورم رو به هم میزنم
گریه که سهله، زیر چتر شونهش
تا آخر دنیا قدم میزنم
یَا رَبَّ الْبَیْتِ الْحَرَامِ
یَا رَبَّ الشَّهْرِ الْحَرَامِ
یَا رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرَامِ
یَا رَبَّ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ
یَا رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ
یَا رَبَّ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ
یَا رَبَّ الْحِلِّ وَ الْحَرَامِ
یَا رَبَّ النُّورِ وَ الظَّلامِ
یَا رَبَّ التَّحِیَّةِ وَ السَّلامِ
یَا رَبَّ الْقُدْرَةِ فِی الْأَنَامِ
.
.
این دلِ هرجایی شده را
باز
به خودت برگردان!
بِسمِ الله الرّحمنِ الرّحیمِ
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا
بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
و آنانی که در راه خدا کشته شدند را مرده نپندار،
بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
...
فهم من حتی به آستانههای تصوّر «عند ربّهم یرزقون» هم نمیرسد.
خودِ «حیات» بوده این مرگ شما. حیاتی با رزقِ عند ربّ.
آآه... یالیتنا کنّآ معکم.
ازمریم روستا...