چشم من وامر ولی جان من وسید علی
چشم من و امر ولی
جان من و سید علی
احسن الحال که می گویند
تویی ….
کلمات کلیدی :
چشم من و امر ولی
جان من و سید علی
احسن الحال که می گویند
تویی ….
خبر آوردن دیشب منزل فلان روحانی را دزد زده است؛
پچ پچ ها شروع شد.
مگر فلانی نماز شب نمی خوانده است!!
اگر داغ دل بود! ما دیده ایم…
ورودی مسجد جامع زاهدان.خارجی.شب
صدای انفجار!
خون!
خون!
تکه های گوشت و پوست چسبیده به درو دیوار و زمین و سقف آسمان!
صدای ناله و شیون و یا حسین (ع)
صدها جوان غرق خون!
پیکری ارباً اربا …..!
اگر داغ شرط است! ما برده ایم…
خانه ی پدر شهید.داخلی.روز
پیرمرد ساهپوش ، قد خمیده ، محزون
با لهجه ی محلی :
“فدای رهبر!”
اگر دل دلیل است! آورده ایم…
بیمارستان.بخش مجروحین.داخلی. روز
نوجوان مجروح
چشمهایش جائی را نمی بیند…
از شدت جراحت بسته است…
به آقا بگوئید:
“این جراحت چیز مهمی نیست …
همه هستی من فدای یک تار موی آقا…”+
ما دشمن آخ و اوخ و افسوسیم
با شوق لبان مرگ را می بوسیم
دریا دریا اگر زما برگیرند !
کم می نشویم، از آنکه اقیانوسیم…
یک مادر از من پرسید :
اگر بود چطور باهاش درد دل میکردی
گفتم :
باهاش درد دل نمیکردم
پرسید :چرا ؟
یک دروغ کوچولو گفتم :
به جای اینکه بگویم ” اگر بود درد دل نداشتم”
گفتم :
“درد دل ندارم “
و اون مادر رفت ….
زنها نیمی از لشگر مردان هستند
دیالوگی از فیلم مختارنامه . ..
اتفاق قشنگ من
تو بودی که نیفتاده، رفتی
بعد از تو
مرا هزار اتفاق است
که هیچگاه نمی افتد