ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/6/24 9:50 عصر
قربون این وصف حال عاشقانه و ذوق این شاعر برم:: بی شک خود حضرت مادر هم همین طور بوده
علی جان محسن که جای خود دارد
حسنین هم فدای تو وقتی تو بی کسی به پسرهاا نیاز نیست
علی جان طاقت بیار دست تو را باز میکنم
گیسو که هست،آه جگر سوز نیاز نیست .. .
پانوشت: ای کاش همه همسران سعی کنند همیطوری باشند عاشق پاثابت هم تا آخر کار
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/6/23 3:40 عصر
بسم الله....
سلام و گاهی همین سلام خیلی طول می کشد و تبدیل می شود به یک بغض و همین بغض که خیلی بماند رسوب می کند و تیشه ی هق هقی اگر باشد همین رسوب ها را که بتراشی می بینی کلی کلمه داری..... کلمه ها را با دقت بتراش و کنار هم بچین و صبر کن .... آفتاب که طلوع کند می بینی دامت پر از غزل شده شاید یکی مثل این :
ساده شاعر می شوم... در شهر ...با لبخند تو
عشق اسطوره ای نستوه می خواهم چه کار؟
((آه)) را بر عکس کردم ((ها)) کنم آیینه را
نیستی آیینه ی بی روح می خواهم چه کار؟
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/6/23 11:48 صبح
....و شرمندگی درد دل کردن از زلزله در محضر اهل بیت هنوز روی دل من و همه ی همشهری هایم سنگینی میکند مدتها بود میخواستم کاری برای پسر ام البنین انجام بدم نمیشد غروب عاشورای امسال درد دلی صمیمی بود با ارباب چند بیتی ازش میذارم و التماس دعا
نذر ساحت سقای بی دست کربلا ابوالفضل العباس :
هرکجا مصرعی از مشک و علم می آید
مصرع بعدی آن قافیه کم می آید
خاک و خون خورده ی آوار بلاییم امیر
خاک بر سر شده ی عشق شماییم امیر
آرزوی همه مان کرب و بلا نیست که هست
سردر چادرمان عکس شما نیست که هست
در پی بوسه بر آن دست قلم آمده ایم
پسر فاطمه از جمعه ی بم آمده ایم
کوره ای از جگر زخم و تنوری آهیم
همه چادر زده در غربت اردوگاهیم
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گرتو بیداد کنی شرط مروت نبود
خیمه داریم ولی آب نبسته است کسی
دل دختر بچه ای را نشکسته است کسی
خنده بر غربت چشم پر اشکی نزدیم
آب کم بود ولی تیر به مشکی نزدیم
باز هم دست خودم نیست و شاعر شده ام
جاده و اسب مهیاست مسافر شده ام
قسمت این بود که آن زلف پریشان نشود
تاول تف زده بر حنجره عریان نشود
خشت خشت غزلی نیست که هر روز تاسوعا
گسل نام شما باشد و ویران نشود
می روم قافیه ها شعله بر این خانه زدند
شمعها خنجری از پشت به پروانه زدند
گفتن از چشم شما کار زما بهتر هاست
قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند
پانوشت:از وبلاگ دوست عزیز و گرانقدر حامد عسگری برداشتم. به دل نشست.
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین(علیه السلام)
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/6/23 11:42 صبح
او.....
مشکل از سبک عراقی و خراسانی نیست
همه با قافیه ی عشق مصیبت دارند
خوب نیستم ......
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/6/23 11:6 صبح
اروپاییان سالیان طولانی ماههای خود را با ماههای سال شمسی تطبیق میدادند.
یعنی فروردین را میگفتند: " ماه اول" ... تا اسفند که میشد" ماه دوازدهم".
وقتی میلاد مسیح، به عنوان آغاز سال نو انتخاب شد،
طبیعتا این ترتیب هم باید عوض میشد ولی اینطور نشد!
علیرغم نامگذاریها بر روی برخی ماهها مثل ژولیوس سزار
که نام خود را بر ماه 5ام گذاشت( ژولای)
و... نام بعضی ماهها همچنان با ماه شمسی برابر است؛
دسامبر؛دهم (مطابق با دی)
نوامبر؛ نهم( مطابق با آذر)
اکتبر؛ هشتم(مطابق با آبان) و..
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/6/23 11:3 صبح
کم سن وسال تر که هستیم ،هر جمعه میرویم فوتبال.
1 روز دوستمان را نبینیم،نگرانش میشویم.
سرمان برود، نمایشگاه رفتن از سرمان نمیرود.اصلا مثل اینکه جور دیگری بودیم.
اما حالا ،دوستانمان را که هیچ ، پدر بزرگ ومادر بزرگهایمان را هم ماه به ماه میبینیم
.نمایشگاه رفتن شده برای بیکارها. فوتبال را هم که اصلا حرفش را نزن.
می بینی چه زود زندگی ما را دارد میبلعد.
وخودمان هم جالب است که خواهان این بلعیدن هستیم.
حالا که داریم بلعیده میشویم چند تا راه فرار بگذاریم برای بازگشت.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا شاعری در : 91/6/18 5:59 عصر
سلام براو که درهای علم ومعرفت ودین را برما گشود.
سلام بر او که وجهی دیگر ازوجوه بی پایان خاندان نبوت را بر ما آشکار کرد.
سلام بر صادق آل محمد وعالم بزرگ اسلامی وهدایتگر امت در وانفسای نبردهای اموی وعباسی.
کلمات کلیدی :