مدافع نخواستیم
میگفت اگر با چیزی مشکل داری نمیخواهد با او خوب بجنگی …
ازش بد دفاع کن !
نقل دفاعیات این روزها شده !
ای بابا ما اگر نخواهیم کسی از “اقتصاد و فرهنگ” دفاع کند ، باید چه کسی را ببینیم ؟!؟
کلمات کلیدی :
میگفت اگر با چیزی مشکل داری نمیخواهد با او خوب بجنگی …
ازش بد دفاع کن !
نقل دفاعیات این روزها شده !
ای بابا ما اگر نخواهیم کسی از “اقتصاد و فرهنگ” دفاع کند ، باید چه کسی را ببینیم ؟!؟
یکی از بهترین قالبهای ادبی برای انتقال مفاهیم بلند و ترسیم مناسبات اجتماعی انسانها، قالب داستان و رمان است. در دوران گذشته نیز مفاهیم بسیاری از این دست از جمله تاریخ مبارزات سیاسی، مسیر رشد و بالندگی ملتها یا تغییرات شگرف اجتماعی، در قالب داستان و رمان، توسط نویسندگانی بزرگ یا گمنام، نقل شده و از همین طریق، وقایعی مهم و تاریخی، ثبت شده و سینه به سینه توسط نیاکان ملتها، به نسل کنونی رسیده است.
در حقیقت قالب داستانی، قالبی است همهفهم که در لایههای مختلف اجتماعی انسانی، قابلیت رسوخ داشته و باعث ماندگار شدن حقایق و وقایع میشود؛ زبانی است عام که با قوای ثابت نوع انسان، یعنی تخیل و وهم، ارتباط برقرار میکند و از این راه واقعیات را پیش چشم مخاطب میآورد. طبعاً داستان و رمان، میتواند محمل مناسبی برای انتقال و ماندگاری مبارزات عمومی ملت ایران در راه آزادی و استقلال و به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی باشد.
استاد محمد علی گودینی نگارش داستانی شهید جواد شاعری را در دست گرفته.... چاپ این کتاب به زودی روی پیشخوان کتابفروشی ها می رود.
لینک خبر در پیشرفت پرس:
http://pishraftpress.com/vdcjyve8.uqehozsffu.html
روند اجرایی چاپ کتاب در نشر کتاب ابرار
تمامی کتابها قبل از مجوز در شورای علمی و فرهنگی انتشارات توسط افراد اهل فن و خبره در همان حوزه خاص مورد بررسی قرار می گیرند که پس از مطالعه، تصمیم گیری جهت چاپ و یا رد کتاب انجام میگیرد.
البته اگر اصلاحاتی نیاز داشته باشد به مولف مشاورهای داده می شود؛ که پس از اصلاح به مرحله تایپ و ویراستاری ارجاع داده می شود.
انتشارت کتاب ابرار در کارگروه ادبی خود در نظر دارد چند عنوان کتاب با موضوع داستانی (ادبیات پایداری) و با محوریت شهدا و رزمندگان و اهالی محله که در جنگ تحمیلی در عرصه های متنوع : فرهنگی، نظامی، پشتیبانی و ... فعالیت داشته اند با همت و مساعدت نویسندگان و اساتید برجسته ادبیات کشور به رشته تحریر در آورد. ویژگی این سبک نوشتار این است که در کنار ترویج و زنده نگه داشتن امر مهم، پاسداری از فرهنگ شهادت و ایثار با استفاده از فنون و آرایه های ادبی، جامعه شناسی مختصری از ابعاد شخصیتی افراد مختلف با وجود تفاوت ها در( سلایق، تحصیلات، تفکرات و ...) که درکنار یکدیگر جمع شده بودند را با ظرافت های بیشتری نشان می دهد.
در حال حاضر زندگی دو شهید بزرگوار در مرحله تحقیق و جمع آوری خاطره و اطلاعات می باشد.
لیست آثار در دست چاپ و چاپ شده در نشر کتاب ابرار
نام اثر |
نام مولف |
مرحله تولید |
پرطلا |
محمد علی گودینی |
موجود در بازار فروش کتاب در سراسر کشور |
محمد رضا ضیغمی |
چاپ انجام شده است |
|
محمد علی گودینی |
آماده جهت چاپ و توزیع |
|
صالح قاسمی |
درخواست مجوز از ارشاد |
|
صالح قاسمی |
درخواست مجوز از ارشاد |
|
Rastan Story (ترجمه تعدادی ازداستان های کتاب داستان راستان، استاد مطهری) به انگلیسی |
عارفه باشی |
درخواست مجوز از ارشاد |
زینب گودینی |
درخواست مجوز از ارشاد |
|
نگاهی به زندگی محمد بن عبدالله (ص) |
استاد محمدرضا اصلانی |
ویراستاری صفحه بندی انجام شده.در مرحله ی نمونه خوانی است |
کتاب اشعار ترکی تعزیه خوانی معاصر (دوره قاجاریه) |
مرحوم محمد حسن بیگ شاعری |
تایپ و ویراستاری |
"آزمون عصر غیبت" |
صالح قاسمی |
درخواست فیپا |
سیری در امامت و ولایت |
برگردان سخنرانی آیت الله سید احمد خاتمی تدوین رضا شاعری امیر خوشخور |
مرحله ی نمونه خوانی
|
بهار من چشمان توست |
اصغر استاد حسن معمار |
صفحه آرایی، نمونه خوانی |
کتاب کودک ترانه "عروسک کچل" |
حمید هنرجو |
مرحله تصویرسازی |
مجموعه کتاب انقلاب |
رفیع افتخار |
مرحله قرارداد |
مجموعه داستان کودک |
ریحانه مولوی |
مرحله بررسی |
مجموعه داستان از شهدای محله |
گروه ادبیات نشر ابرار |
مرحله تحقیق و جمع آوری |
دامداری در کشور ایران |
حسین کریم زاده |
مرحله تایپ و صفحه آرایی |
مجموعه داستان مهمانی |
سرکار خانم نویدا هادیان |
صفحه آرایی
|
سلام برادر عزیزم
نمی دونم شما هم به اندازه من دلتنگ هستید ؟ حتماً با خودت می گی دلتنگ چی ؟؟؟
درسته آن زمان که شما مشغول عشق بازی باخالق بودید من هنوز به دنیا نیامده بودم
ولی...
ولی شما را می فهمم و دست محبت و برادری ات را در زندگی ام احساس کرده ام.
این روزها خبرهای خوبی می شونم. اتفاقات خوبی در راهه...
راستی راستشو بگو چه کردی با برادر زادت؟؟؟
وقتی که صهبا عکست رو می بینه با ذوق میگه عمی ، عمی، دلم پر میکشه.... خوب می شناسدت....
نمی دونم چند بار باهاش اومدی بازی کردی؟؟؟ نمیدونم چند بار دست نوازش به سرش کشیدی؟؟
نمی ودنم!!! راستی کم کم داریه شیرین زبون میشه!!! می بینی که!!! میگن دخترا شیرین زبونن!!! مثل رقیه سه ساله... نمی دونم دلت رو برده؟؟؟
وقتی سر خاکت اومدیم
خوشحال بود...خوشحال... با انگشت اشاره نشون میداد تو رو به من یعنی می شناسمش....
داداش گلم، در عین خوشحالی دلتنگم... اصلا شایدم اسمش دلتنگی نباشه...
حتی اگر برادرم نبودی دوستت داشتم...
مثل همه ی شهدای مسجدمون....
مثل شهید فرخ بلاغی...
مثل شهید محمد نورکامی...
مثل همه ی اونا که که مظلومانه شهید شدند...
دلم گرفته برایت زبان ساده عشق است.....
سلیس و ساده بگویم دلم گرفته برایت...
پانوشت: به بهانه شروع نگارش داستان زندگیت به قلم استاد محمد علی گودینی...
برادر شهیدم
سلام
زمین که لطفی ندارد از آسمان چه خبر؟؟
نامدار در آسمان . . .
از تبار رشید مردانی هستی که در کوله خاکیشان حتی نامشان هم سنگینی می کرد . . .
بزرگوار بگو ما با بی نشانیمان در آسمان چه کنیم ؟؟!!؟!؟؟!؟
تویی که مومن بودن در کلام مولامان علی (ع) را به عالی ترین جلوه بصری درآورده ای !
ای مومنی که ترجیح دادی در خلسه خمول عارفانه باقی بمانی
و از شراب طهور گمنامی دو ، سه پیمانه ای بیش تر بنوشی
تا ما زمینیانِ خاکی ِ در گل مانده مجالی برای شناختت پیدا نکنیم
و جاهلانه از تو یادنکنیم !
تویی که ""شهادت"" زا فضیلت برنده شدن در مسابقه معنویت و رسیدن به رضوان الهی را دارا می باشی ...
تویی که در عین ناپیدایی گم نشده ای
و در عین حضور ، ناشناخته ای
و دلت چراغ هدایت
تو برایمان دعا کن
که دست های رو به آسمانمان
و پاهای در گل فروماندیمان از هم جدا شوند
تا شاید راهی به آسمان پیدا کنیم
زیرا تو حقیقتی آسمانی هستی که برای شناختنت باید به آسمان سفر کرد
برادرم ...... دعا کن برایمان ......
که پروانه وجودمان را فدا کنیم بر گرد ذات اقدس الهی هم چون تو
اگرچه هم چون من ای ، هیچ گاه به گرد پای چون تویی نمی رسد ...
///////////اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک /////////////
نگاه ا همه بر روی پرده سینما بود .
اکران فیلم شروع شد.
شروع فیلم "سقف یک اتاق" دو دقیقه بعد هچنان سقف اتاق سه،چهار،پنج دقیقه ..............،هشت دقیقه اول فیلم فقط سقف اتاق!
صدای همه در آمد !اغلب حاضران سینما را ترک کردند.
ناگهان دوربین آمد پایین و به جانباز قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید.
زیرنویس: این تنها 8 دقیقه از زندگی این جانباز بود
و شما طاقت نداشتید.....